پارت 16اخر🎼
پارت 16اخر🎼
ات: نمیتونستم باور کنم پدر جیهوپ باعث شده تا دخترم بمیره زود از اونجا امدم بیرون و رفتم داخل ماشین..
جیهوپ: پدر بس کن تو باعث مرگ دخترم شدی تو حتی یه ذره ما رو دوست نداشتی وقتی میخوای ما روبکشی اصلا چرا گذاشتی اون موقع به دنیا بیام ازت متنفرم پدر متنفرم دیگه بسه الان من هم تو رو میکشم هم تو رو شما زندگی منو نابود کردین من نمیزارم زنده بمونین
پدر جیهوپ: پسرم نکن لطفا دست نگهدار
جیهوپ: خیلی عصبی بود تفنگ رو در اوردم و گرفتم رو پدرم امدم بکشمش که یهو دیدم صدای یه شلیک امد
پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم...
ات: امدم داخل ماشین و یه تفنگ بر داشتم نمیتونستم تحمل کنم که قاتل دخترم پدر بزرگشه تفتگ رو برداشتم و رفتم داخل سالن جیهوپ اصلحه گرفته بود داخل دستش و پدرشو نشونه گرفته بود اما من زود تر از اون تیر کردم و تیر خورد به پدر جیهوپ و بعدش یه تیر زدم به جودانته
جیهوپ: چی ات نه امکان نداره
ات: جیهوپ هق هق من زدم من این دوتا رو زدم هق اونا اونا دختر منو کشتن هق اونا میخواستن مارو هم بکشن من تحمل نداشتم
هان سو: مامان
بابا الان باید چیکار کنیم
جیهوپ: خوب تو مادرتو ببر داخل ماشین من خودم یه کاری میکنم
هان سو: چشم
جیهوپ: باورم نمیشد پدرم به دست خودم کشته شد اما جدا از این پدرم قاتل دخترم هست هق هق اصلحه ات رو برداشتم و صحنه رو جوری درست کردم که انگار پدرم و جونته هم دیگه رو کشتن و زود از اونجا رفتیم
ات: جیهوپ الان چه میشه منو میندازن زندان
جیهوپ: نه تو چیزیت نمیشه من نمیزارم
ات: پس چیکار میکنی من اونا رو زدم
جیهوپ: من کاری کردم که فکر کنن اونا خودشون هم دیگه رو زدن تو نگران نباش اتفاقای اونجا رو رو فراموش کنین
ات: اما من نمیتونم این کارو کنم
جیهوپ: اما باید این کارو کنی ما الان یه پسر داریم و باید ازش محافظت کنیم
(یک ماه بعد )
جیهوپ: الان یک ماه از اون ماجرا میگذره و ات افسردگی گرفته و حالش اصلا خوب نیست منم داخل شرکت کار میکنم و هان سو هم به درساش میرسه و امید وارم هر چه زود تر ات خوب شه
(دوسال بعد )
جیهوپ: ات حالش خوب شد و ما صاحب یه دختر ناز به اسم جنی شدیم و الان سه ماهش هست و یه زندگی خوب رو داریم هان سو هم با یه دختر اشنا شده و باهاش قرار میزاره و ما باز یه خانواده خوشبخت شدیم.... 💜
پایان فیک امید وارم خوشتون بیاد
Bay🪐☘️
ات: نمیتونستم باور کنم پدر جیهوپ باعث شده تا دخترم بمیره زود از اونجا امدم بیرون و رفتم داخل ماشین..
جیهوپ: پدر بس کن تو باعث مرگ دخترم شدی تو حتی یه ذره ما رو دوست نداشتی وقتی میخوای ما روبکشی اصلا چرا گذاشتی اون موقع به دنیا بیام ازت متنفرم پدر متنفرم دیگه بسه الان من هم تو رو میکشم هم تو رو شما زندگی منو نابود کردین من نمیزارم زنده بمونین
پدر جیهوپ: پسرم نکن لطفا دست نگهدار
جیهوپ: خیلی عصبی بود تفنگ رو در اوردم و گرفتم رو پدرم امدم بکشمش که یهو دیدم صدای یه شلیک امد
پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم...
ات: امدم داخل ماشین و یه تفنگ بر داشتم نمیتونستم تحمل کنم که قاتل دخترم پدر بزرگشه تفتگ رو برداشتم و رفتم داخل سالن جیهوپ اصلحه گرفته بود داخل دستش و پدرشو نشونه گرفته بود اما من زود تر از اون تیر کردم و تیر خورد به پدر جیهوپ و بعدش یه تیر زدم به جودانته
جیهوپ: چی ات نه امکان نداره
ات: جیهوپ هق هق من زدم من این دوتا رو زدم هق اونا اونا دختر منو کشتن هق اونا میخواستن مارو هم بکشن من تحمل نداشتم
هان سو: مامان
بابا الان باید چیکار کنیم
جیهوپ: خوب تو مادرتو ببر داخل ماشین من خودم یه کاری میکنم
هان سو: چشم
جیهوپ: باورم نمیشد پدرم به دست خودم کشته شد اما جدا از این پدرم قاتل دخترم هست هق هق اصلحه ات رو برداشتم و صحنه رو جوری درست کردم که انگار پدرم و جونته هم دیگه رو کشتن و زود از اونجا رفتیم
ات: جیهوپ الان چه میشه منو میندازن زندان
جیهوپ: نه تو چیزیت نمیشه من نمیزارم
ات: پس چیکار میکنی من اونا رو زدم
جیهوپ: من کاری کردم که فکر کنن اونا خودشون هم دیگه رو زدن تو نگران نباش اتفاقای اونجا رو رو فراموش کنین
ات: اما من نمیتونم این کارو کنم
جیهوپ: اما باید این کارو کنی ما الان یه پسر داریم و باید ازش محافظت کنیم
(یک ماه بعد )
جیهوپ: الان یک ماه از اون ماجرا میگذره و ات افسردگی گرفته و حالش اصلا خوب نیست منم داخل شرکت کار میکنم و هان سو هم به درساش میرسه و امید وارم هر چه زود تر ات خوب شه
(دوسال بعد )
جیهوپ: ات حالش خوب شد و ما صاحب یه دختر ناز به اسم جنی شدیم و الان سه ماهش هست و یه زندگی خوب رو داریم هان سو هم با یه دختر اشنا شده و باهاش قرار میزاره و ما باز یه خانواده خوشبخت شدیم.... 💜
پایان فیک امید وارم خوشتون بیاد
Bay🪐☘️
۱۱.۳k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.