پارت شانزدهم دوست دخترم باش😍
پارت شانزدهم دوست دخترم باش😍
دیدم کسی جواب نمیده و خودم در رو باز کردم
اما وقتی اتاق رو خالی دیدم یکم نگران شدم و دوباره صدا زدم.
#رزی....رزی
وقتی دیدم هیچ صدایی نمیاد استرس تمام وجودم رو گرفت و ساک از دستم پایین افتاد.
داشتم از اتاق میومدم بیرون که
#واااای الان یادم اومد رزی...رزی داشت تو آشپزخانه ظرف میشست
سریع به سمت آشپزخانه رفتم
اما وقتی دیدم هیچکس تو آشپزخانه نیست خیلی نگران شدم
#نکنه رفته باشه تو اتاق رونا؟؟؟ولی...ولی منکه ندیدمش از آشپزخانه بیاد بیرون...ای خدااا
دیگه داشتم از آشپزخانه میومدم بیرون بیرون که با صدایی سرجام میخکوب شدم.
+نههه نههه....
آره آره این صدای رزی بود.بی قرار شدم و یکم فکر کردم که صدا از کجا میاد.
+نههه نههههه.....(با ناله و گریه)
دوباره صدا رو شنیدم و به زیر میز نگاه کردم
رزی مث یک کاغذ مچاله شده زیر میز بود و خیس عرق بود و.... و از همه بدتر داشت هزیون میگفت
خیلی بی اختیار دستم رو سمت رزی بردم و بغلش کردم و از زیر میز درش آوردم
#وااای خدا خیس عرقه.....چرا اینقدر تو خواب برقراری میکنه؟؟؟؟!
+نههههههههههه
رزی یک نه بزرگی با جیغ گفت و چشماش رو با شدت باز کرد.
خیلی نگران به صورت خیس عرقش نگاه کردم.چرا رنگش پریده بود؟؟؟
رزی کمی بهم نگاه کرد و بعد اینکه اروم گرفت افتاد تو بغلم و از حال رفت.
در همین حین رونا و جیمین و جانگکوک رو دیدم که هراسان وارد آشپزخانه شدن
_چیی شده؟؟؟وااای رزی....رزی چیش شده؟
#نمیدونم بیا کمکم کن ببریمش تو اتاقش
بلند شدم و رزی رو کامل تو بغلم انداختم ،مثل یک جنازه توی دستام افتاده بود.
سریع به سمت اتاقم رفتم و رزی رو اروم رو تختم گذاشتم.
تا گذاشتمش روی تخت دستمو گرفت و توی همون حالت خواب شروع کرد به صحبت کردن
+(با گریه)خواهش میکنم تنهام نزار کمکم کن من....من نمیتونم.😭😭😭😭😭😭
خیلی تعجب کرده بودم ولی خیلی بی اختیار گنارش نشستم و دسم رو روی موهاش گذاشتم.
بعد از چند دقیقه بی قراری دیگه خاموش شد و هیچی نگفت ولی دست منو محکم توی دستاش گرفته بود،خواستم دستمو از توی دستش در بیارم که نذاشت و انگار توی همون خواب گفت
+خواهش میکنم ولم نکن اگه بری اینا منو میکشن😭
با حرفش چشمام چهارتا شد...
#یعنی داره چه خوابی میبینه؟؟
دلم نیومد ولش کنم واسه همین دستشو محکم گرفتم و کنارش دراز کشیدم.
پایان پارت شانزدهم
لایک و فالو یادتون نره💜
شرط پارت هفدهم و هجدهم اینکه این پارتم حداقل ۲۰ تا لایک بخوره 😍😍
دیدم کسی جواب نمیده و خودم در رو باز کردم
اما وقتی اتاق رو خالی دیدم یکم نگران شدم و دوباره صدا زدم.
#رزی....رزی
وقتی دیدم هیچ صدایی نمیاد استرس تمام وجودم رو گرفت و ساک از دستم پایین افتاد.
داشتم از اتاق میومدم بیرون که
#واااای الان یادم اومد رزی...رزی داشت تو آشپزخانه ظرف میشست
سریع به سمت آشپزخانه رفتم
اما وقتی دیدم هیچکس تو آشپزخانه نیست خیلی نگران شدم
#نکنه رفته باشه تو اتاق رونا؟؟؟ولی...ولی منکه ندیدمش از آشپزخانه بیاد بیرون...ای خدااا
دیگه داشتم از آشپزخانه میومدم بیرون بیرون که با صدایی سرجام میخکوب شدم.
+نههه نههه....
آره آره این صدای رزی بود.بی قرار شدم و یکم فکر کردم که صدا از کجا میاد.
+نههه نههههه.....(با ناله و گریه)
دوباره صدا رو شنیدم و به زیر میز نگاه کردم
رزی مث یک کاغذ مچاله شده زیر میز بود و خیس عرق بود و.... و از همه بدتر داشت هزیون میگفت
خیلی بی اختیار دستم رو سمت رزی بردم و بغلش کردم و از زیر میز درش آوردم
#وااای خدا خیس عرقه.....چرا اینقدر تو خواب برقراری میکنه؟؟؟؟!
+نههههههههههه
رزی یک نه بزرگی با جیغ گفت و چشماش رو با شدت باز کرد.
خیلی نگران به صورت خیس عرقش نگاه کردم.چرا رنگش پریده بود؟؟؟
رزی کمی بهم نگاه کرد و بعد اینکه اروم گرفت افتاد تو بغلم و از حال رفت.
در همین حین رونا و جیمین و جانگکوک رو دیدم که هراسان وارد آشپزخانه شدن
_چیی شده؟؟؟وااای رزی....رزی چیش شده؟
#نمیدونم بیا کمکم کن ببریمش تو اتاقش
بلند شدم و رزی رو کامل تو بغلم انداختم ،مثل یک جنازه توی دستام افتاده بود.
سریع به سمت اتاقم رفتم و رزی رو اروم رو تختم گذاشتم.
تا گذاشتمش روی تخت دستمو گرفت و توی همون حالت خواب شروع کرد به صحبت کردن
+(با گریه)خواهش میکنم تنهام نزار کمکم کن من....من نمیتونم.😭😭😭😭😭😭
خیلی تعجب کرده بودم ولی خیلی بی اختیار گنارش نشستم و دسم رو روی موهاش گذاشتم.
بعد از چند دقیقه بی قراری دیگه خاموش شد و هیچی نگفت ولی دست منو محکم توی دستاش گرفته بود،خواستم دستمو از توی دستش در بیارم که نذاشت و انگار توی همون خواب گفت
+خواهش میکنم ولم نکن اگه بری اینا منو میکشن😭
با حرفش چشمام چهارتا شد...
#یعنی داره چه خوابی میبینه؟؟
دلم نیومد ولش کنم واسه همین دستشو محکم گرفتم و کنارش دراز کشیدم.
پایان پارت شانزدهم
لایک و فالو یادتون نره💜
شرط پارت هفدهم و هجدهم اینکه این پارتم حداقل ۲۰ تا لایک بخوره 😍😍
۳.۶k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.