وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه
وقتی مامان ا.ت بخاطر پول باهاش ازدواج کرده وعاشق تو میشه و.....
م.ت: آمدم خونه دیدم هیچکی نیست رفتم تو اتاق ا.ت که دیدم اونو هیونجین تو بغل همین خوابیدن با صدای بلند گفتم
شما دوتا دارید چه غلطی میکنین
ا.ت: تو خواب ناز تو بغل هیونجین بودم که با صدای داد از جام پریدم
هیونجین:چته چرا داد میزنی
م.ت:دارید چیکار میکنید
هیونجین:تو حق دخالت نداری میدونی که(خنثی)
ا.ت:مامان اینطور نیست بزار توضیح بدم(باترس)
م.ت:دهنتو ببند(چک زدن تو صورت ا.ت)
هیونجین:به چه جراتی دست روش بلند کردی هااااا(بادادد)
م.ت:من مادرشم و هرکاری دلم میخوا باهاش میکنم به توهم ربطی نداره
هیونجین:دخترِ تو الان تمام وجود منه(قلبم❤️🩹)
م.ت:(روبها.ت)من دیگه دختری تو زندگیم ندارم
(حالاروبههیونجین) ازت جدامیشم
هیونجین:چه بهتر(با نیشخند)
ا.ت:هیونجین چیمیگی
مامان لطفا لطفا چرا چرا من نمیتونم دوسش داشته باشم(با بغض )
م.ت:تو از مرد بدت میومد چطور الان دوسش داری
ا.ت:عاشق شدن مگه دست خوده آدمه
م.ت:بیا تمومش کنیم خدافظ
ا.ت:مامان مامان(باگریه)
هیونجین:بیا بغلم
ا.ت:(گریههههه)
*نیمساعتبعد*
هیونجین:ا.ت خوبی
ا.ت:ارع(فینفین)
هیونجین:کیوت
نظرت چیه یه چیزی درست کنیم بخوریم
ا.ت:آجوما مگه نیست
هیونجین:آجوما رفته خونش
پاشو تنبل نکن
ا.ت:نوموخوام🥺
هیونجین:ا.ت و بغل کردمو بردمش سمت آشپزخونه
خب بیب حوس چیکردی درست کنیم
ا.ت:دلم پاستا میخواد(خیلی کیوت)
هیونجین:آی قلبم
باشه
ا.ت:راستش از اینکه قرار نیست مامانو ببینم ناراحت بودم ولی کنار هیونجین همه چی از ذهنم میرفت بیرون
داشت پشت گاز غذا درست میکرد که کرم بدنم فعال شد
رفتم آردو برداشتمو خالی کردم روش
هیونجین:یااا ا.ت چیکار میکنم
ا.ت:حقته🤣
هیونجین:حقمه الان نشونت میدم
افتادم دنبال ا.ت تو خونه که بلاخره گرفتمش
خب گرفتمت چیکار کنم حالا باهات
ا.ت:هچی کاری از روم پاشو(بااخمکیوت)
هیونجین:یه لوس بده تا پاشم
ا.ت:لپشو بوس کردم💋
هیونجین:اینجا نه اینجا(اشاره به لبش)
ا.ت:......
م.ت: آمدم خونه دیدم هیچکی نیست رفتم تو اتاق ا.ت که دیدم اونو هیونجین تو بغل همین خوابیدن با صدای بلند گفتم
شما دوتا دارید چه غلطی میکنین
ا.ت: تو خواب ناز تو بغل هیونجین بودم که با صدای داد از جام پریدم
هیونجین:چته چرا داد میزنی
م.ت:دارید چیکار میکنید
هیونجین:تو حق دخالت نداری میدونی که(خنثی)
ا.ت:مامان اینطور نیست بزار توضیح بدم(باترس)
م.ت:دهنتو ببند(چک زدن تو صورت ا.ت)
هیونجین:به چه جراتی دست روش بلند کردی هااااا(بادادد)
م.ت:من مادرشم و هرکاری دلم میخوا باهاش میکنم به توهم ربطی نداره
هیونجین:دخترِ تو الان تمام وجود منه(قلبم❤️🩹)
م.ت:(روبها.ت)من دیگه دختری تو زندگیم ندارم
(حالاروبههیونجین) ازت جدامیشم
هیونجین:چه بهتر(با نیشخند)
ا.ت:هیونجین چیمیگی
مامان لطفا لطفا چرا چرا من نمیتونم دوسش داشته باشم(با بغض )
م.ت:تو از مرد بدت میومد چطور الان دوسش داری
ا.ت:عاشق شدن مگه دست خوده آدمه
م.ت:بیا تمومش کنیم خدافظ
ا.ت:مامان مامان(باگریه)
هیونجین:بیا بغلم
ا.ت:(گریههههه)
*نیمساعتبعد*
هیونجین:ا.ت خوبی
ا.ت:ارع(فینفین)
هیونجین:کیوت
نظرت چیه یه چیزی درست کنیم بخوریم
ا.ت:آجوما مگه نیست
هیونجین:آجوما رفته خونش
پاشو تنبل نکن
ا.ت:نوموخوام🥺
هیونجین:ا.ت و بغل کردمو بردمش سمت آشپزخونه
خب بیب حوس چیکردی درست کنیم
ا.ت:دلم پاستا میخواد(خیلی کیوت)
هیونجین:آی قلبم
باشه
ا.ت:راستش از اینکه قرار نیست مامانو ببینم ناراحت بودم ولی کنار هیونجین همه چی از ذهنم میرفت بیرون
داشت پشت گاز غذا درست میکرد که کرم بدنم فعال شد
رفتم آردو برداشتمو خالی کردم روش
هیونجین:یااا ا.ت چیکار میکنم
ا.ت:حقته🤣
هیونجین:حقمه الان نشونت میدم
افتادم دنبال ا.ت تو خونه که بلاخره گرفتمش
خب گرفتمت چیکار کنم حالا باهات
ا.ت:هچی کاری از روم پاشو(بااخمکیوت)
هیونجین:یه لوس بده تا پاشم
ا.ت:لپشو بوس کردم💋
هیونجین:اینجا نه اینجا(اشاره به لبش)
ا.ت:......
۶.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.