فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
part¹⁰
_فردا صبح_
روی میز نشسته بودن و سرگرم صبحانه آوردن که مَرد کنار دختر بر روی صندلی نشست
مَرد: صبح بخیر
" صبح بخیر "a.t
مَرد: میشه ظرف عسل بدین!
" حتما "a.t
(ظرف عسل درش بازه)
دستش دراز کرد و ظرف عسل برداشت و به سمت مَرد گرفت
ظرف از دستش گرفت که عسل روی انگشتان سفید و کشیده دختر ریخته شد
مَرد: ای وای عذر میخوام اصلا حواسم نبود
" موردی نیست تمیزش میکنم "a.t
دستمال برداشت که مَرد دستمال از دستان دختر کشید و دستی که با عسل آغشته شده بود گرفت
مَرد:اجازه بدین ، من این کارو انجام میدم
" نه اصلا نیازی نیست خودممیتونم "a.t
مَرد: مگه میشه تقصیر منه پس خودم درستش میکنم
دستمال روی انگشتان نرم و لطیف دختر میکشید که بوسهای روی دستان دختر زد و به چشماش نگاه کرد
مَرد: مزهای خوبی میشده:)
از حرکت ناگهانیش تعجب کرده بود که با کشیده شدن دستش طرف جئون به خودش آمد و با چهرهای عصبانی و جدی جئون روبهرو شد
" قبل از اینکه مزه مشتمو بچشی بزن به چاک "jk
مَرد:منظوری نداشتم فقط داشتم دستش تمیز میکردم
" خودش میتونه نتونه هم من براش انجام میدم "jk
مَرد: متاسفم نمیدونستم دوستپسرشون کنارشن بگرنه این کارو انجامنمیدادم
" حالا که فهمیدی کی کنارشه ، گورتو گم کن "jk
مَرد بعدا میبینمتون
ازشون دور شد
" هی معلوم هست داری چیکار میکنی؟دوست پسر؟ آخه تو دوست پسر منی؟ "a.t
دستمالی برداشت و دست حواسشو به تمیز کردن دست دختر داد
" هی با توام! "a.t
وقتی تموم شد به سمت میز برگشت و سرگرم خوردن صبحانه شد
نویسنده:
هرکاری میکنمنمیتونم این فیک بزارم تو کالکشن بقیه فیکام شد این یکی نمیشه چیکار کنم؟
اگه میدونید بگید تا پارت ها بعدی بزارم
🐚🌬🫂💫
part¹⁰
_فردا صبح_
روی میز نشسته بودن و سرگرم صبحانه آوردن که مَرد کنار دختر بر روی صندلی نشست
مَرد: صبح بخیر
" صبح بخیر "a.t
مَرد: میشه ظرف عسل بدین!
" حتما "a.t
(ظرف عسل درش بازه)
دستش دراز کرد و ظرف عسل برداشت و به سمت مَرد گرفت
ظرف از دستش گرفت که عسل روی انگشتان سفید و کشیده دختر ریخته شد
مَرد: ای وای عذر میخوام اصلا حواسم نبود
" موردی نیست تمیزش میکنم "a.t
دستمال برداشت که مَرد دستمال از دستان دختر کشید و دستی که با عسل آغشته شده بود گرفت
مَرد:اجازه بدین ، من این کارو انجام میدم
" نه اصلا نیازی نیست خودممیتونم "a.t
مَرد: مگه میشه تقصیر منه پس خودم درستش میکنم
دستمال روی انگشتان نرم و لطیف دختر میکشید که بوسهای روی دستان دختر زد و به چشماش نگاه کرد
مَرد: مزهای خوبی میشده:)
از حرکت ناگهانیش تعجب کرده بود که با کشیده شدن دستش طرف جئون به خودش آمد و با چهرهای عصبانی و جدی جئون روبهرو شد
" قبل از اینکه مزه مشتمو بچشی بزن به چاک "jk
مَرد:منظوری نداشتم فقط داشتم دستش تمیز میکردم
" خودش میتونه نتونه هم من براش انجام میدم "jk
مَرد: متاسفم نمیدونستم دوستپسرشون کنارشن بگرنه این کارو انجامنمیدادم
" حالا که فهمیدی کی کنارشه ، گورتو گم کن "jk
مَرد بعدا میبینمتون
ازشون دور شد
" هی معلوم هست داری چیکار میکنی؟دوست پسر؟ آخه تو دوست پسر منی؟ "a.t
دستمالی برداشت و دست حواسشو به تمیز کردن دست دختر داد
" هی با توام! "a.t
وقتی تموم شد به سمت میز برگشت و سرگرم خوردن صبحانه شد
نویسنده:
هرکاری میکنمنمیتونم این فیک بزارم تو کالکشن بقیه فیکام شد این یکی نمیشه چیکار کنم؟
اگه میدونید بگید تا پارت ها بعدی بزارم
🐚🌬🫂💫
۱۰.۸k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.