وقتی که توب جهانم پاگذاشتی پارت۱۲

پارت ۱۲

جنی#
خیلی خوشحال شده بود منو سریع بغل کرد.از این کارش تعجب کرده بودم خندشو هیچ وقت ندیده بودم خیلی کیوت بود
تهیونگ:خیلی خوشالم چشاتو باز کردی.
به صورت سوالی نگاش کردم.
منو از بغلش جدا کرد دیگه زیاده روی بود و اینکه گلوشو صاف کرد
+اممم فقط بخاطر این خوشجالم که دیگه ..امم ..خوب چون تخصیر من بود !
جنی:ممنونم چند روز اینجا بودم؟
+۳روز
_اهان ممنونم میتونی بری زنگ میزنم رانندم بیاد
+امم باشه(دوست داشتم کنارش باشم حس خوبی نداشتم)۱
رفتم لباساما پوشیدم خودمو جمعو جور کردم الان دیگه همه نگرانم شده بودن .امم فک کنم
از بیمارستان داشتم خارج میشدم که صدای پرستاران رو شنیدم
+پسره هر سه روز وایساده بود
_عجب جنتلمنی بوده🤪😍
+فک کنم همین دختره بودا اوه این دختر شرکت....هست خیلی معروفه
_معلومه اینطور جنتلمنی میاد پیشش😒
حرفاشونو شنیدم
یعنی ار سه روزو کنارم بوده
....
رفتم خونه
دیدم پدرو پاددم منو تو بغل گرفتن
مادرم:دخترم خوب شدی
+مگه شما میدونستید
_اره اقای تهیونگ زنگ زد گفت و خواهش کرد خودش مراقبت باشه
(Wooooooooow)+
مادرجنی:امم دخترم دخترم چرا هنگ کردی..
نمیدونم چرا خوشحال بودم قلبم خیلی درد میکرد وایی
هیچی میرم پیشه سوگمین
_امم باشه برو
دیدگاه ها (۵)

وقتی که تو ب جهانم پا گذاشتی پارت۱۳

وقتی که توب جهانم پاگذاشتی پارت ۱۴

وقتی که تو به جهانم پا گذاشتی پارت ۱۱

وقتی که تو به جهانم پا گذاشتی پارت ۱۰

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁹-نمیخوام تحت فشار قرارت بدم‌.....نیاز...

پارت۴ نامی. آره چه خواهشی؟هیچی....... بیخیالنامی. بگو ببینم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط