وقتی که تو به جهانم پا گذاشتی پارت ۱۱
پارت یازدهم
جنی رو سوار ماشینش کرد
خودشم سوار شد رفتن بیمارستان خوصوصی
جنی رو بردن پرستارا
تهیونگ بیرون منتظر بود.
تهیونگ#
خیلی نگرانش بودم هرچی فکر منفی بود (مثلا میخواسته اذیتش کنه از اونکارا باهاش کنه منحرفا فهمیدن🤪) رو دور ریختم فقط به فکر این بودم که زود خوب شه نمیدونم چرا قلبم درد میکرد اولین بار بود اینجوری بودم نگران یک نفر بودم
______
جنی#
چشامو باز کردم
دیدم تهیونگ رو تخت مهمان خوابیده نگاش میکردم چه کیوت بود نمیدونم چرا اینجوری بودم قلبمم دیگه درد نمیکرد اما میلرزید دلم میخواست بیدارش کنم که خودش بیدار شد وقتی دید من چشامو باز کردم....
جنی رو سوار ماشینش کرد
خودشم سوار شد رفتن بیمارستان خوصوصی
جنی رو بردن پرستارا
تهیونگ بیرون منتظر بود.
تهیونگ#
خیلی نگرانش بودم هرچی فکر منفی بود (مثلا میخواسته اذیتش کنه از اونکارا باهاش کنه منحرفا فهمیدن🤪) رو دور ریختم فقط به فکر این بودم که زود خوب شه نمیدونم چرا قلبم درد میکرد اولین بار بود اینجوری بودم نگران یک نفر بودم
______
جنی#
چشامو باز کردم
دیدم تهیونگ رو تخت مهمان خوابیده نگاش میکردم چه کیوت بود نمیدونم چرا اینجوری بودم قلبمم دیگه درد نمیکرد اما میلرزید دلم میخواست بیدارش کنم که خودش بیدار شد وقتی دید من چشامو باز کردم....
۲۱.۱k
۱۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.