رمان دوست دختر دوس داشتنیم پارت سوم: -استاد دارید چکار می
رمان دوست دختر دوس داشتنیم پارت سوم: -استاد دارید چکار میکنید -ها ؟هیچی یونا جان گلم شما برید بیرون تا من حاضر بشم. همگی رفتن بیرون منم که پرو انگار که نه انگار چه اتفاقی افتاده با هم تمرینمونو کردیم و رفتیم خونه .هر روز تمرینامونو انجام میدادیم و بهتر از هر روز میشدیم اینقدر علاقه مند شده بودم که وارد گروه اونا شدم ولی لیدر نشدم چانیول لیدر گروه بود هنوز هیچکی نمیدونست که من رییس کمپانیم و خودم خواستم که کسی متوجه نشه. -سلام تیفانی لطفا کمکم کن -چی اقایه محترم چرا نصفه شبی مزاحم میشید -کمکم کن.نگاه به صفحه ی گوشی میکنم. وا این که بکهیونه-بکهیون تو کجایی -تو اتاق تمرین -تو اونجا چه کار میکنی!. سریع اماده شدم کلید ماشینم و ورداشتم و رفتم کمپانی .
-بکهیون بکهیون کجایی؟.رفتم تو اتاق تمرین اما هیشکی نبود دوییدم و تو سالن بزرگ کسی نبود رفتم تو اتاق خودم یه سایه ی پسر دیدم اسپریمو از تو کیفم در اووردم رفتم جلو-بکهیون ؟-هه بعد از یک سال تمام هنوز صدایه منو تشخیص نمیدی ؟-وا خو به توچه انگار قراره من همه رو بشناسم. -اما فکر نمیکردم منو هم نشناسی من تو این یه سال دیگه حتی بوی تو رو هم تشخیص میدم اما تو! -بابا باشه فهمیدم توانایی بویاییت قویه. بلند شد اومد جلوم شونه به شونم ایستاد تو چشمام زل زد سریع اسپریمو اووردم بالا اما اینکه چانیول بود -چانیول -هیس هیچکی نگو -هان ؟-تولد مبارک عزیزم و محکم لبامو بوسید از تعجب شاخ در اووردم این چه کاری بود کرد؟-چانیول چکار میکنی -کار خاصی نمیکنم -چانیول تو بوی الکل میدی مشروب خوردی ؟تو مستی -نه اصلا. دستمو گرفت و برد بیرون رفتیم تو محوطه ی کمپانی و دیدم بچه ها با کلی فشفشه و بمب رنگی اینا ..... اومدن جلوم -تولدت مبارک تیفی جونننن -وای مرسی بکهیون پس تو حالت خوبه اره ؟-ههههه اره عزیزم من عالیم. اون شب بهترین شب عمرم بود. ولی فردا روزی بود پر از شایعه برایه من و چانیول.......
-بکهیون بکهیون کجایی؟.رفتم تو اتاق تمرین اما هیشکی نبود دوییدم و تو سالن بزرگ کسی نبود رفتم تو اتاق خودم یه سایه ی پسر دیدم اسپریمو از تو کیفم در اووردم رفتم جلو-بکهیون ؟-هه بعد از یک سال تمام هنوز صدایه منو تشخیص نمیدی ؟-وا خو به توچه انگار قراره من همه رو بشناسم. -اما فکر نمیکردم منو هم نشناسی من تو این یه سال دیگه حتی بوی تو رو هم تشخیص میدم اما تو! -بابا باشه فهمیدم توانایی بویاییت قویه. بلند شد اومد جلوم شونه به شونم ایستاد تو چشمام زل زد سریع اسپریمو اووردم بالا اما اینکه چانیول بود -چانیول -هیس هیچکی نگو -هان ؟-تولد مبارک عزیزم و محکم لبامو بوسید از تعجب شاخ در اووردم این چه کاری بود کرد؟-چانیول چکار میکنی -کار خاصی نمیکنم -چانیول تو بوی الکل میدی مشروب خوردی ؟تو مستی -نه اصلا. دستمو گرفت و برد بیرون رفتیم تو محوطه ی کمپانی و دیدم بچه ها با کلی فشفشه و بمب رنگی اینا ..... اومدن جلوم -تولدت مبارک تیفی جونننن -وای مرسی بکهیون پس تو حالت خوبه اره ؟-ههههه اره عزیزم من عالیم. اون شب بهترین شب عمرم بود. ولی فردا روزی بود پر از شایعه برایه من و چانیول.......
۵.۲k
۰۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.