پارت 4
پارت 4
کوک لباسهاشو اتو کرد و رفت حموم یکم به صورتش رسید لباس های مرتبش رو پوشید و آماده بود که عطرش رو زد و ساعت 4 و نیم رفت که زودتر بره
ویو ا.ت
رفتم حموم وماسکش روزد و به صورتش رسید یکم آرایش لایت کرد و کمی غلیظ شد و زود تموم کرد ساعت 4و چهل و پنج آماده بود رفت پنج و نیم رسید ولی مثل اینکه زود بود کوک رو دید با همون مرده که یهو پارک جیمین دوستش آمد
ویو کوک
زود رسیدم و رفتم گوشه ای نشستیم ما بزرگترین باند مافیا بودیم و مشهورترین هیچ کس به پای
ما نمیرسید بخاطر همین ما میز وی ای پی بودیم یک دختره ای 5 ونیم
آمد فقط باند های جئون و کیم آمده
بودند که پارک هم آمد ولی جیمین نبود جیمین یکی از دوستام بود یکم بخوام توضیح بدم ما بچه
ها یعنی تهیونگ
و نامجون و جین که برادر بودند و من و جیمین و یونگی و جیهوپ بهم باند بزرگی رو افتتاح کردیم و اسم باند رو الو اسمها گذاشتیم
جیمین رو دیدم که مشغول حرف با اون دختره هست چشماش شبیه چشمای اون دختر موقع خرید
بود و لباس خوشگلی داشت رو لباسش کراش
زدم و همینطور رو خودش من نمیدونم امروز چمه رو هرکی که میبینم کراش میزنم شاید هر دو تاشون یکی باشن خدا داند رفتم سمت جیمین و توی راه همه به من تعظیم میکردن
منم رفتم سمت جیمین
پایان ویو کوک
_به به جیمین شی
"سلام ا.ت خانم دوست کاراگاه ما
_تعجب میکنم کمکم کردی
" ولی تو قول دادی کسی نه صصدمه ببینه و نه دستگیر شه
_آره قول دادم و پاش میمونم
"خوبه 🙃
+بهبه جمین شی
" سلام کوک جان
+معرفی نمیکنی (اشاره به ا.ت)
"چرا میکنم ولی بهتر نیست یکم باهات حرف بزین
+خب باشه بای تو برو
"پس بای دختر جون و کوکی جون
_چطوری آقای جئون؟
+شما؟؟ چقدر صدات آشناست!!
_بایدم باشه یعنی هک کردنت رو قربون
+تو تو ا.ت هستی؟
_آره یعنی معلومه
کوک لباسهاشو اتو کرد و رفت حموم یکم به صورتش رسید لباس های مرتبش رو پوشید و آماده بود که عطرش رو زد و ساعت 4 و نیم رفت که زودتر بره
ویو ا.ت
رفتم حموم وماسکش روزد و به صورتش رسید یکم آرایش لایت کرد و کمی غلیظ شد و زود تموم کرد ساعت 4و چهل و پنج آماده بود رفت پنج و نیم رسید ولی مثل اینکه زود بود کوک رو دید با همون مرده که یهو پارک جیمین دوستش آمد
ویو کوک
زود رسیدم و رفتم گوشه ای نشستیم ما بزرگترین باند مافیا بودیم و مشهورترین هیچ کس به پای
ما نمیرسید بخاطر همین ما میز وی ای پی بودیم یک دختره ای 5 ونیم
آمد فقط باند های جئون و کیم آمده
بودند که پارک هم آمد ولی جیمین نبود جیمین یکی از دوستام بود یکم بخوام توضیح بدم ما بچه
ها یعنی تهیونگ
و نامجون و جین که برادر بودند و من و جیمین و یونگی و جیهوپ بهم باند بزرگی رو افتتاح کردیم و اسم باند رو الو اسمها گذاشتیم
جیمین رو دیدم که مشغول حرف با اون دختره هست چشماش شبیه چشمای اون دختر موقع خرید
بود و لباس خوشگلی داشت رو لباسش کراش
زدم و همینطور رو خودش من نمیدونم امروز چمه رو هرکی که میبینم کراش میزنم شاید هر دو تاشون یکی باشن خدا داند رفتم سمت جیمین و توی راه همه به من تعظیم میکردن
منم رفتم سمت جیمین
پایان ویو کوک
_به به جیمین شی
"سلام ا.ت خانم دوست کاراگاه ما
_تعجب میکنم کمکم کردی
" ولی تو قول دادی کسی نه صصدمه ببینه و نه دستگیر شه
_آره قول دادم و پاش میمونم
"خوبه 🙃
+بهبه جمین شی
" سلام کوک جان
+معرفی نمیکنی (اشاره به ا.ت)
"چرا میکنم ولی بهتر نیست یکم باهات حرف بزین
+خب باشه بای تو برو
"پس بای دختر جون و کوکی جون
_چطوری آقای جئون؟
+شما؟؟ چقدر صدات آشناست!!
_بایدم باشه یعنی هک کردنت رو قربون
+تو تو ا.ت هستی؟
_آره یعنی معلومه
۴.۶k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.