به من می گفت

به من می گفت:
"چشم های تو مرا به این روز انداخت.این نگاهِ تو کارِ مرا به اینجا کشانده.تاب و تحمل نگاه های تو را نداشتم.نمیدیدی که چشم بر زمین می دوختم؟" . به او گفتم:
"در چشم های من دقیق تر نگاه کن!
جز تو هیچ چیزی در آن نیست..."

+از بزرگِ علوی
دیدگاه ها (۱۰)

بفرمایید میوه 😍

آخر من کجا خبر داشتم، یک تو قرار است از آسمان و زمین سر و کل...

چشمانَت آرزوست از سر نمی پرد :))

صدایم زدی و گوش هایم صدایت را دوست داشتند!صدای تو در جانم پی...

کاش تهران بندر داشت. کنار لنچ مینشستیم و من برایت از شاخ و ب...

به عشق زندگیم گفتماینه حال و روز من دست این جماعتو داری می ب...

کف دستم رو نگاه کرد و گفت گمشده داری. این خط که شبیه هشت هست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط