فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هفتاد و نه
• ولی کسی ازش خبر نداره
+ پیداش میکنم
جای ا/ت رو پیدا میکنم
• بهتره اول تهیونگ رو پیدا بکنیم
+ یه بلایی سر تهیونگ بیارم که تا اخر عمرش به خاطر دست زدن به ا/ت پشیمون بشه
• منم کمکت میکنم
البته فعلا بیا از اینجا بریم چون ممکنه تعقیبم کرده باشن
+ اوکی
داخل راه در مورد نقشه ای که برای تهیونگ کشیده بود برام میگفت
• جونگ کوک من از یه چیز میترسم
+ چی؟
• اینکه بخواد با جون ا/ت تهدیدت بکنه
+ غلط میکنه عوضی اشغال
• فعلا که غلط کرده و ا/ت هم توی چنگشه
+ .....
• حالا این هارو ول کن زیاد فکرت رو درگیرش نکن دوست داری بریم خونه ی من؟
+ اره
• باشه فقط جونگ کوک یه قولی بهم بده
+ چی؟
• اینکه به خانواده ی تهیونگ اسیبی نزنی
+ اون به خانواده ی من اسیب نزد؟
• تو با اون فرق داری
+ میشه بگی تفاوتمون کجاس؟
• اون یه حرومزاده س
+ .......
• مطمئن باش ا/ت هم همین رو میخواد
+ من هر کس که به ا/ت اسیب بزنه رو نابود میکنم
حتی اگر اون شخص پدر خودمم باشه
• ........
.
.
.
اون شب ا/ت اونقدر خوشحال بود که خوابش نمیبرد
اون شب تهیونگ داخل عمارت نبود
و این برای ا/ت یه نعمت بزرگ بود
حداقل میتونست یکم استراحت بکنه و ذهنش رو ازاد بکنه
تهیونگ خیلی در حقش ظلم کرده بود
و این کاری که باهاش کرده بود تا ابد جاش توی قلبش ماندگار بود
پارت هفتاد و نه
• ولی کسی ازش خبر نداره
+ پیداش میکنم
جای ا/ت رو پیدا میکنم
• بهتره اول تهیونگ رو پیدا بکنیم
+ یه بلایی سر تهیونگ بیارم که تا اخر عمرش به خاطر دست زدن به ا/ت پشیمون بشه
• منم کمکت میکنم
البته فعلا بیا از اینجا بریم چون ممکنه تعقیبم کرده باشن
+ اوکی
داخل راه در مورد نقشه ای که برای تهیونگ کشیده بود برام میگفت
• جونگ کوک من از یه چیز میترسم
+ چی؟
• اینکه بخواد با جون ا/ت تهدیدت بکنه
+ غلط میکنه عوضی اشغال
• فعلا که غلط کرده و ا/ت هم توی چنگشه
+ .....
• حالا این هارو ول کن زیاد فکرت رو درگیرش نکن دوست داری بریم خونه ی من؟
+ اره
• باشه فقط جونگ کوک یه قولی بهم بده
+ چی؟
• اینکه به خانواده ی تهیونگ اسیبی نزنی
+ اون به خانواده ی من اسیب نزد؟
• تو با اون فرق داری
+ میشه بگی تفاوتمون کجاس؟
• اون یه حرومزاده س
+ .......
• مطمئن باش ا/ت هم همین رو میخواد
+ من هر کس که به ا/ت اسیب بزنه رو نابود میکنم
حتی اگر اون شخص پدر خودمم باشه
• ........
.
.
.
اون شب ا/ت اونقدر خوشحال بود که خوابش نمیبرد
اون شب تهیونگ داخل عمارت نبود
و این برای ا/ت یه نعمت بزرگ بود
حداقل میتونست یکم استراحت بکنه و ذهنش رو ازاد بکنه
تهیونگ خیلی در حقش ظلم کرده بود
و این کاری که باهاش کرده بود تا ابد جاش توی قلبش ماندگار بود
۲.۷k
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.