فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هفتاد و هفت
بعد از چند ساعت رسیدن
تهیونگ سریع از ماشین پیاده شد و ا/ت رو برد داخل اتاقش
همین که ا/ت رو گذاشت روی تخت چشاش رو باز کرد
دوباره شروع کرد به جیغ زدن
تهیونگ کلافه بهش خیره شد و گفت
∆ بس کن دیگه
- تا زمانی که پسرم رو برنگردونی بس نمیکنم
∆ باشه به جیغ زدن ادامه بده ببینم به کجا میرسی
درحال جر و بحث با ا/ت بود که دوباره تلفنش زنگ خورد
∆ باز چیه؟
... قربان اخبار رو نگاه کنید
∆ باشه
همین که تلویزیون رو روشن کرد با چیزی که دید خشکش زد
خبر فوری
جئون جونگ کوک شخصی که ۷ ماه پیش خبر مرگش توسط بنده گزارش داده شد الان دوباره دیده شده
گفته میشه جئون در چندین منطقه دیده شد و ..........
با پخش شدن صدا هم ا/ت و هم تهیونگ ساکت شدن
یعنی حقیقت داشت
یعنی یک روزنه ی امیدی وجود داشت؟
یعنی امکان اینکه ا/ت از این جهنم بیرون بره وجود داشت؟
تهیونگ با ترس به صحفه ی تلویزیون خیره شده بود
اینبار دیگه کارش تموم بود
اینبار جئون فقط یک قصد داشت
کشتن تهیونگ
تهیونگی که باعث و بانی همه ی این اتفاق ها بود
ا/ت با خوشحالی به تلویزیون خیره شده بود
تهیونگ با دیدن انعکاس لبخند ا/ت توی تلویزیون برگشت سمتش و گفت
∆ نترس فعلا که اینجا مهمون منی
در ضمن چه معلوم اصلا جونگ کوک بتونه پیدات بکنه؟
- مهم نیست
همین که اون زنده س برای من کافیه
∆ نگران نباش دوباره چالش میکنم
- قدرتش رو نداری
اینبار اون از کارهات با خبره پس زیاد بی احتیاطی نمیکنه
∆ خفه شو
- باشه من خفه میشم
تو چی ؟
تو میخوای چه غلطی بکنی؟
پارت هفتاد و هفت
بعد از چند ساعت رسیدن
تهیونگ سریع از ماشین پیاده شد و ا/ت رو برد داخل اتاقش
همین که ا/ت رو گذاشت روی تخت چشاش رو باز کرد
دوباره شروع کرد به جیغ زدن
تهیونگ کلافه بهش خیره شد و گفت
∆ بس کن دیگه
- تا زمانی که پسرم رو برنگردونی بس نمیکنم
∆ باشه به جیغ زدن ادامه بده ببینم به کجا میرسی
درحال جر و بحث با ا/ت بود که دوباره تلفنش زنگ خورد
∆ باز چیه؟
... قربان اخبار رو نگاه کنید
∆ باشه
همین که تلویزیون رو روشن کرد با چیزی که دید خشکش زد
خبر فوری
جئون جونگ کوک شخصی که ۷ ماه پیش خبر مرگش توسط بنده گزارش داده شد الان دوباره دیده شده
گفته میشه جئون در چندین منطقه دیده شد و ..........
با پخش شدن صدا هم ا/ت و هم تهیونگ ساکت شدن
یعنی حقیقت داشت
یعنی یک روزنه ی امیدی وجود داشت؟
یعنی امکان اینکه ا/ت از این جهنم بیرون بره وجود داشت؟
تهیونگ با ترس به صحفه ی تلویزیون خیره شده بود
اینبار دیگه کارش تموم بود
اینبار جئون فقط یک قصد داشت
کشتن تهیونگ
تهیونگی که باعث و بانی همه ی این اتفاق ها بود
ا/ت با خوشحالی به تلویزیون خیره شده بود
تهیونگ با دیدن انعکاس لبخند ا/ت توی تلویزیون برگشت سمتش و گفت
∆ نترس فعلا که اینجا مهمون منی
در ضمن چه معلوم اصلا جونگ کوک بتونه پیدات بکنه؟
- مهم نیست
همین که اون زنده س برای من کافیه
∆ نگران نباش دوباره چالش میکنم
- قدرتش رو نداری
اینبار اون از کارهات با خبره پس زیاد بی احتیاطی نمیکنه
∆ خفه شو
- باشه من خفه میشم
تو چی ؟
تو میخوای چه غلطی بکنی؟
۱.۰k
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.