وقتی که توب جهانم پاگذاشتی پارت اخر
پارت ۲۱
مادرجنی دست جنی رو میگیره
و میره سوگمینو فلیکسم همینجوری نگاشون میکردن
تهیونگ هیچی که نداشت بگه منتظر موند تا جنی از حالت مستی دربیاد
صبح شد
جنی#
بوسسسسسسسسس
واییی ازخواب بلند شدم
چیه چیشده
وایسا دیشب چی شد(همچی یادش میاد)
چی گفتم...
چیکار کردم....
😱😱😱😱
گفتم...گفتم...من...ع.اشقتم
نخهههههههبیخنوزیهجندر
باسرعت رفتم پایین مامانم داشت صبحانه میحورد
مامانننننن
_چیع عزیزم
دیشب چرا اومدی دنبالم؟
_تو با کسی که نمزد کرده بودی کار درستی نبود سوگمین گفت بیاییم اونا دارن ازدواج میکنن
رفتم لباس پوشیدم و رفتم خونه تهیونگ
سوگمینم اونجا بود با پدرمادراشون
____
تهیونگ:من نمیخوام با سوگمین ازدواج گنم چرا نمیتونین بفهمین
خانم جنی داخل میشن
جنی:من تهیونگو دوست دارم نمیزارم کسی ازم بگیرتش(با صدای بلند)
همه تعجب کردن
سوگمین کنار فیلکس رفت گفت:من میخوام با فیلکس ازدواج کنم
جنی :بهتر نیست اجازه بدید هرکس باهرکی دوست داده باشه
مادر سوگمین:اخه شرکت ...نمیشه
درباز شد مادر جنی وارد شد
بسع جمع کنید این حرفارو بزارید خودشون تصمیم بگیرن
شماچیکار اینا دارید قرارداد شرکتتونو خودتون ببندید دیگه چرا اینا قربانی بشن
سوگمین رفت کنا فلیکس جنی هم رفت کنار تهیونگ .
جنی:منن اخه دیشب گفتی منو دوست داری !،میش...ه چیز
تهیونگ جلوی همه لباشو روی لبای جنی میزاره و مک میزنه جنی هم همراهیش میکنه وبعداز مدتی برای نفس کشیدن از هم جدا میشن
و خانواده های سوگمین و تهیونگ که با دیدن این صحنه متعجب بودن بالاخره قبول میکنن
یک ماهه بعد
________
جنی روی تخت بیکار بود صدای پیام میاد!!!!!
جنی باخوشحالی نگاه میکنه تهیونگ بود
(پنجره رو نگاه کن)
باسرعت میره طرف پنجربا دیدن تهیونگ لبخندی میزنه که میبینه سوگمینو فلیکسم دست شون تودست همه سوار ماشینن تهیونگ از بالا میگه بپر سفارشو میریم ساحل
نویسنده:خوب دیگه فیلم هندیش نکنیم از پله برو پایین جنی
جنی:اوهوم باش۰😏
پایان وخوبیو خوشی زندگی کردن دیگه تمام
مادرجنی دست جنی رو میگیره
و میره سوگمینو فلیکسم همینجوری نگاشون میکردن
تهیونگ هیچی که نداشت بگه منتظر موند تا جنی از حالت مستی دربیاد
صبح شد
جنی#
بوسسسسسسسسس
واییی ازخواب بلند شدم
چیه چیشده
وایسا دیشب چی شد(همچی یادش میاد)
چی گفتم...
چیکار کردم....
😱😱😱😱
گفتم...گفتم...من...ع.اشقتم
نخهههههههبیخنوزیهجندر
باسرعت رفتم پایین مامانم داشت صبحانه میحورد
مامانننننن
_چیع عزیزم
دیشب چرا اومدی دنبالم؟
_تو با کسی که نمزد کرده بودی کار درستی نبود سوگمین گفت بیاییم اونا دارن ازدواج میکنن
رفتم لباس پوشیدم و رفتم خونه تهیونگ
سوگمینم اونجا بود با پدرمادراشون
____
تهیونگ:من نمیخوام با سوگمین ازدواج گنم چرا نمیتونین بفهمین
خانم جنی داخل میشن
جنی:من تهیونگو دوست دارم نمیزارم کسی ازم بگیرتش(با صدای بلند)
همه تعجب کردن
سوگمین کنار فیلکس رفت گفت:من میخوام با فیلکس ازدواج کنم
جنی :بهتر نیست اجازه بدید هرکس باهرکی دوست داده باشه
مادر سوگمین:اخه شرکت ...نمیشه
درباز شد مادر جنی وارد شد
بسع جمع کنید این حرفارو بزارید خودشون تصمیم بگیرن
شماچیکار اینا دارید قرارداد شرکتتونو خودتون ببندید دیگه چرا اینا قربانی بشن
سوگمین رفت کنا فلیکس جنی هم رفت کنار تهیونگ .
جنی:منن اخه دیشب گفتی منو دوست داری !،میش...ه چیز
تهیونگ جلوی همه لباشو روی لبای جنی میزاره و مک میزنه جنی هم همراهیش میکنه وبعداز مدتی برای نفس کشیدن از هم جدا میشن
و خانواده های سوگمین و تهیونگ که با دیدن این صحنه متعجب بودن بالاخره قبول میکنن
یک ماهه بعد
________
جنی روی تخت بیکار بود صدای پیام میاد!!!!!
جنی باخوشحالی نگاه میکنه تهیونگ بود
(پنجره رو نگاه کن)
باسرعت میره طرف پنجربا دیدن تهیونگ لبخندی میزنه که میبینه سوگمینو فلیکسم دست شون تودست همه سوار ماشینن تهیونگ از بالا میگه بپر سفارشو میریم ساحل
نویسنده:خوب دیگه فیلم هندیش نکنیم از پله برو پایین جنی
جنی:اوهوم باش۰😏
پایان وخوبیو خوشی زندگی کردن دیگه تمام
۷۰.۹k
۲۰ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.