گرچه مولانا نبودم شمسِ تبریزم شدی
گرچه مولانا نبودم شمسِ تبریزم شدی
آمدی چشم و چراغ باغِ پائیزم شدی
عشق تقدیرم نبود اما تو با اعجازِ خود...
نوش داروی دل و طبع غزل خیزم شدی
شاعرِ خوبی نبودم، آمدی با خوبیَت...
لطف کردی مطلعِ اشعارِ ناچیزم شدی
زندگی در چنته اش شادی ندارد جز تو که...
خنده بر لب هایِ از اندوه لبریزم شدی!
آخ میچسبد کنارت عاشقی یک جور خاص...
در هجومِ گریه ها لبخند یک ریزم شدی!
با تو ویرانی عزیزم اتفاق محشریست...
من خراسان میشدم هرجا که چنگیزم شدی
ناگهانی آمدی تا عشق را معنا کنی...
گرچه مولانا نبودم شمسِ تبریزم شدی!
آمدی چشم و چراغ باغِ پائیزم شدی
عشق تقدیرم نبود اما تو با اعجازِ خود...
نوش داروی دل و طبع غزل خیزم شدی
شاعرِ خوبی نبودم، آمدی با خوبیَت...
لطف کردی مطلعِ اشعارِ ناچیزم شدی
زندگی در چنته اش شادی ندارد جز تو که...
خنده بر لب هایِ از اندوه لبریزم شدی!
آخ میچسبد کنارت عاشقی یک جور خاص...
در هجومِ گریه ها لبخند یک ریزم شدی!
با تو ویرانی عزیزم اتفاق محشریست...
من خراسان میشدم هرجا که چنگیزم شدی
ناگهانی آمدی تا عشق را معنا کنی...
گرچه مولانا نبودم شمسِ تبریزم شدی!
۷۳۶
۱۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.