فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : 51
فیلیکس ویو :
امشب با هیونجین رفتیم بار چون همه مافیاها اونجا جمع بودن
و اون کیم تهیونگ و دوستاش یعنی دشمنای اصلی مون اومده بودن
و میدونی نکته جالبه
ماجرا چیه؟
اینه که جیا
کسی که عاشقشم به انوانه کاپله تهیونگ اومده بود
همینطور داشتم با حرص بهشون نگاه میکردم که دیدم تهیونگ گونه جیا رو بوسید
سریع از سره جام پاشدم که برم پیششون که هیونجین دستمو گرفت و گفت
هیونجین : فیلیکس
هیونجین : کجا میری؟
فیلیکس : ا، امممم
فیلیکس : میرم که....
فیلیکس : ویسکی...
یه شیشه ویسکی بیارم که باهم بخوریم
هیونجین : فیلیکس
فیلیکس : بله؟
هیونجین : ولی مگه تو وقتی که ویسکی بخوری سر درد نمیگیری؟
فیلیکس : اممم
هیونجین : نیازی نیست که دروغ بگی
هیونجین : من میدونم که تو برای اینکه تهیونگ جیا رو بوسید اعصبانی شدی و میخوای بری سره میزشون
فیلیکس : نـ. نه
هیونجین : نیازی نیست که دروغ بگی
هیونجین : من میدونم که عاشقه جیایی
هیونجین : الانم بیا باهم بریم
( هیونجین دستمو گرفت و برد سره میزی که تهیونگ و دوستاش نشسته بودن و گفت)
هیونجین : هیییی
هیونجین : کیم تهیونگ
پارت : 51
فیلیکس ویو :
امشب با هیونجین رفتیم بار چون همه مافیاها اونجا جمع بودن
و اون کیم تهیونگ و دوستاش یعنی دشمنای اصلی مون اومده بودن
و میدونی نکته جالبه
ماجرا چیه؟
اینه که جیا
کسی که عاشقشم به انوانه کاپله تهیونگ اومده بود
همینطور داشتم با حرص بهشون نگاه میکردم که دیدم تهیونگ گونه جیا رو بوسید
سریع از سره جام پاشدم که برم پیششون که هیونجین دستمو گرفت و گفت
هیونجین : فیلیکس
هیونجین : کجا میری؟
فیلیکس : ا، امممم
فیلیکس : میرم که....
فیلیکس : ویسکی...
یه شیشه ویسکی بیارم که باهم بخوریم
هیونجین : فیلیکس
فیلیکس : بله؟
هیونجین : ولی مگه تو وقتی که ویسکی بخوری سر درد نمیگیری؟
فیلیکس : اممم
هیونجین : نیازی نیست که دروغ بگی
هیونجین : من میدونم که تو برای اینکه تهیونگ جیا رو بوسید اعصبانی شدی و میخوای بری سره میزشون
فیلیکس : نـ. نه
هیونجین : نیازی نیست که دروغ بگی
هیونجین : من میدونم که عاشقه جیایی
هیونجین : الانم بیا باهم بریم
( هیونجین دستمو گرفت و برد سره میزی که تهیونگ و دوستاش نشسته بودن و گفت)
هیونجین : هیییی
هیونجین : کیم تهیونگ
۸.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.