که یکدفعه اون پسره رو دیدم که برام قلدری میکرد دستام یخ ز
که یکدفعه اون پسره رو دیدم که برام قلدری میکرد دستام یخ زدن صورتم هنوز جای اون سیلیا میسوخت گلو هنوز بعد از اون که سعی کرد خفم کنه میسوخت و کبود بود هنوز بخاطر جاهای اتو دستم تیر میکشید و پماد میزدم یک دفعه که به خودم اومدم دیدم جلوم وایستاده با ترس سرمو اوردم بالا
-ابروشو داد بالا و گفت اووو اومدی میدونی چقدر منتظرت بودم (نیشخند)
+ب...ب... ببخشید
-اشکال نداره با یک چیز دیگه جبران کن
+چ..چ...چی
-این
ویو ات
+یک لحظه احساس کردم که نصف صورتم نیست لعنتی دستش خیلی سنگینه انقدر که افتادم رو زمین و یک چیز داغ روی بالای لبم حس کردم نمیدونم چرا ولی ولی اولین بار بود سرمو گرفتم تو دستم و یه جیغ زدم بلند شدم که با چهره پر از تعجب پسر برخورد کردم و داد زدم گفتم
+اخه من مگه چیکارتون کردم شیبال من فقط داخل این مدرسه درس می خونم اون از خانوادم این از شما و تنها چیزی که دیدم سیاهی بود و تمام
ویو تهیونگ
-ایششش چرا قلبم باید یکدفعه بعد از دیدنش تند بزنه اولین بار بود تو فکر بودم که چیزی رو دیدم که روی قفسه سینم سنگینی کرد شت دختره بیهوش شد بغلش کردم و تند تند بردمشسوار ماشین کردمش و بردمش بیمارستان
-کسی تو این خراب شده نیستتت
»اقا اروم باشید اینجا...
-بیمارستانه ولی دوست دخترم بیهوش شد(شتتتت چی گفتم دوست دخترم وات یعنی من دوسش دارم پس چرا اذیتش کردم )
»بزاریدش روی برانکارد
-باشه و گذاشتش
ویو تهیونگ
-بردنش داخل بخش که رفتم پیش دکتر گفتم
-حالش چطوره
=ایشون یکی از رگای مغزش ترکیده بود و اینم بگم بخاطر استرس و کتک و ناراحتی و افسردگی که داره تمور گرفتن و این تمور مرحله اخر هست و تقریبا یک ماه دیگه میمیرند
-چ.چ..چی(گریه )
=متاسفم غم اخرتون باشه
-چرا .....چرا باید انقدر بد باشه تقصیر منه تقصیر منه ا...اقای دکتر میتونم ببینمش
=بله بفرمایید
ویو ات
....
-ابروشو داد بالا و گفت اووو اومدی میدونی چقدر منتظرت بودم (نیشخند)
+ب...ب... ببخشید
-اشکال نداره با یک چیز دیگه جبران کن
+چ..چ...چی
-این
ویو ات
+یک لحظه احساس کردم که نصف صورتم نیست لعنتی دستش خیلی سنگینه انقدر که افتادم رو زمین و یک چیز داغ روی بالای لبم حس کردم نمیدونم چرا ولی ولی اولین بار بود سرمو گرفتم تو دستم و یه جیغ زدم بلند شدم که با چهره پر از تعجب پسر برخورد کردم و داد زدم گفتم
+اخه من مگه چیکارتون کردم شیبال من فقط داخل این مدرسه درس می خونم اون از خانوادم این از شما و تنها چیزی که دیدم سیاهی بود و تمام
ویو تهیونگ
-ایششش چرا قلبم باید یکدفعه بعد از دیدنش تند بزنه اولین بار بود تو فکر بودم که چیزی رو دیدم که روی قفسه سینم سنگینی کرد شت دختره بیهوش شد بغلش کردم و تند تند بردمشسوار ماشین کردمش و بردمش بیمارستان
-کسی تو این خراب شده نیستتت
»اقا اروم باشید اینجا...
-بیمارستانه ولی دوست دخترم بیهوش شد(شتتتت چی گفتم دوست دخترم وات یعنی من دوسش دارم پس چرا اذیتش کردم )
»بزاریدش روی برانکارد
-باشه و گذاشتش
ویو تهیونگ
-بردنش داخل بخش که رفتم پیش دکتر گفتم
-حالش چطوره
=ایشون یکی از رگای مغزش ترکیده بود و اینم بگم بخاطر استرس و کتک و ناراحتی و افسردگی که داره تمور گرفتن و این تمور مرحله اخر هست و تقریبا یک ماه دیگه میمیرند
-چ.چ..چی(گریه )
=متاسفم غم اخرتون باشه
-چرا .....چرا باید انقدر بد باشه تقصیر منه تقصیر منه ا...اقای دکتر میتونم ببینمش
=بله بفرمایید
ویو ات
....
- ۳.۳k
- ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط