سه شنبه وسطِ هفته ایستاده است و
سه شنبه وسطِ هفته ایستاده است و
تنهایی ازش می بارد
نه پای رفتن دارد
نه دلِ ماندن...
سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزد
سه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید
از من گذشته است
شما فکری به حال باغچه کنید،
منظورش از باغچه
تنها همان رُزِ کنارِ حیاط است...
سه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم...
و من فکر میکنم
فکر میکنم
تو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارم
انبوهم از دوست داشتنت
اما
چه دلتنگ..،
سه شنبه ها وسطِ دوست داشتنت می ایستم
تنهایی ازم می بارد
نه پای رفتن دارم
نه دل ماندن...
تنهایی ازش می بارد
نه پای رفتن دارد
نه دلِ ماندن...
سه شنبه ها می توانم بفهمم مادر چرا با فروغ اشک می ریزد
سه شنبه ها می توانم بفهمم وقتی پدر می گوید
از من گذشته است
شما فکری به حال باغچه کنید،
منظورش از باغچه
تنها همان رُزِ کنارِ حیاط است...
سه شنبه ها می توانم بفهمم کجا ایستاده ام و چقدر غمگینم...
و من فکر میکنم
فکر میکنم
تو را شبیه سه شنبه ها دوستت دارم
انبوهم از دوست داشتنت
اما
چه دلتنگ..،
سه شنبه ها وسطِ دوست داشتنت می ایستم
تنهایی ازم می بارد
نه پای رفتن دارم
نه دل ماندن...
۱.۲k
۱۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.