دوپارتی تهیونگ
دوپارتی تهیونگ
(تیهونگ _ /جیسو+)
part¹...
وای اون استایل صورتش دستاش اصلاً همه چیش واقعاً جذابه فکر کنم فهمیدین دیگه که خیلی زیاد روش کراشم خب پس بزارین یکم بیشتر براتون تعریف کنم این آقای جذابه اسمش تهیونگ همه دخترای دانشگاه روش کراشن منم جزه اونام اما اینم بگم که من عاشقشم
بازم مثل همیشه اون داره کتاب میخونه و منم دارم از دید زدنش تو کتابخونه لذت میبرم ولی خستم از این وضعیت دوست دارم برم بهش بگم حسی که نسبت بهش دارم اما بازم طبق معمول همون فکرهای مزخرف مانعم میشن اگر ردم کنه ؟ ازم خوشش نیاد؟ بهش بگم ازم متنفر بشه؟ نکنه...نکنه همین الانشم ازم متنفره؟ اگر حرفمو بزنم و همین دوستی بینمونم خراب بشه چی؟؟؟؟
روانی شدم صبح تا شب فکرم فقط همین چیزاست ولی امروز دیگه عزممو جذب، جذبمو عزم اهه نمیدونم حالا همون دیگه تا کی میخوام اینطوری ادامه بدم همش باید اینطوری باشه اجازه نمیدم این دفعه هرچی میخواد بشه میرم میگم یا ردم میکنه یا برای همیشه مال من میشه
با کتابای دستم رفتم سمتش به میز تکیه داده بود اینقدر غرق در کتاب خوندن بود که متوجه حضور من نشد به نظرم بهترین فرصت برای اعتراف بود
+ من خیلی دوست دارم حتی از دوست داشتن هم بیشتر تیهونگ من عاش...
حرفم با درآوردن هندزفری از توی گوشش نصفه موند
-جیسو چیزی گفتی؟
+ نه چیزی نگفتم (ناراحت)
_مطمعنی؟
+اوهوم (لبخنده فیک)
ادامه دارد....
(تیهونگ _ /جیسو+)
part¹...
وای اون استایل صورتش دستاش اصلاً همه چیش واقعاً جذابه فکر کنم فهمیدین دیگه که خیلی زیاد روش کراشم خب پس بزارین یکم بیشتر براتون تعریف کنم این آقای جذابه اسمش تهیونگ همه دخترای دانشگاه روش کراشن منم جزه اونام اما اینم بگم که من عاشقشم
بازم مثل همیشه اون داره کتاب میخونه و منم دارم از دید زدنش تو کتابخونه لذت میبرم ولی خستم از این وضعیت دوست دارم برم بهش بگم حسی که نسبت بهش دارم اما بازم طبق معمول همون فکرهای مزخرف مانعم میشن اگر ردم کنه ؟ ازم خوشش نیاد؟ بهش بگم ازم متنفر بشه؟ نکنه...نکنه همین الانشم ازم متنفره؟ اگر حرفمو بزنم و همین دوستی بینمونم خراب بشه چی؟؟؟؟
روانی شدم صبح تا شب فکرم فقط همین چیزاست ولی امروز دیگه عزممو جذب، جذبمو عزم اهه نمیدونم حالا همون دیگه تا کی میخوام اینطوری ادامه بدم همش باید اینطوری باشه اجازه نمیدم این دفعه هرچی میخواد بشه میرم میگم یا ردم میکنه یا برای همیشه مال من میشه
با کتابای دستم رفتم سمتش به میز تکیه داده بود اینقدر غرق در کتاب خوندن بود که متوجه حضور من نشد به نظرم بهترین فرصت برای اعتراف بود
+ من خیلی دوست دارم حتی از دوست داشتن هم بیشتر تیهونگ من عاش...
حرفم با درآوردن هندزفری از توی گوشش نصفه موند
-جیسو چیزی گفتی؟
+ نه چیزی نگفتم (ناراحت)
_مطمعنی؟
+اوهوم (لبخنده فیک)
ادامه دارد....
۲۵۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.