اولین عشق زندگیم
اولین عشق زندگیم
P24
چیکاررررر؟؟؟؟
( ویو ا.ت)
یعنی چی؟ چیکار میخواست بکنه
داشتم فکر میکردم دیدم از روی تخت بلند شد لباسش رو از روی زمین روی صندلی کنار تخت گذاشت
به سمتم اومد و روم خیمه زد دقیقا باهم یک سانت فاصله داشتم صورتم هامون دقیقا روبه روی هم بود
توی چشمام نگاه میکرد اون چشماش که هیچ حسی توش نداشت میدرخشید انگار داشتم به دوتا یاقوت سیاه نگاه میکردم
پتو رو سعی داشتم بکشم روم که با دستش پتو رو محکم کشید و به اونطرف پرت کرد
لباش رو روی لبام گذاشت و مک های محکمی زد
آنقدر محکم که نمیتونم دردش رو تحمل کنم
دستم رو روی بازی های عضله ایش گذاشتم و به عقب هل دادم تا ازم جدا بشه
ولی ...مثل همیشه هیچ فایده ای نداشت
فقط و فقط کار خودش رو میکرد
ازم جدا شد
نفس نفس میزدم
( ویو کوک)
طوری که نفس نفس میزد داشت دیوونم میکرد
طوری که اون دوتا داشتن بالا پایین میشدن دلم بیشتر از هر وقتی میخواست به دندون بگیرمشون
به چشماش نگاه میکردم غم عجیبی توش بود
حس غم رو میتونستم از توی چشماش بفهمم
شاید رفتارش بهم دروغ بگه که ناراحت نیس ولی چشماش هیچوقت دروغ نمیگه
یک دستم رو روی کمرش گذاشتم و لبام رو روی گردنش گذاشتم
کیس مارک های محکمی به روی گردنش میزاشتم
دستم رو روی کمرش بالا و پایین میکردم این کارم باعث میشد هی زیر دستم تکون بخوره و بخواد فرار کنه
این کار هاش داشت روانم رو از میگرفت
دستم رو به سمت بین پاهاش بردم دستم رو روش کشیدم (بفهمید دیگه)
شکی بهش وارد شد و پاش رو محکم بهم فشار داد
شر•تش رو درآوردم
دوتا انگشتم رو روش گذاشتم و یکم مالشش دادم
+ن..نهه...هق....هق..ن...نکن.....هق
سرم از جای گردنش به سمت سینه هاش بردم و توی دهنم گرفتم یکیش رو
جیغ بلندی از سر دردش کشید ولی اعتنایی نکردم و به کارم ادامه دادم
دوتا انگشتم رو به سمت سوراخش بردم و یک دفعه واردش کردم
+جیییغغغغغغغغ ......هققققق....هققققق
دستم رو روی دهنش گذاشتم
_هیسس الان تموم میشه
انگشتان رو به داخلش عقب و جلو میکردم و با شصتم میمالیدمش
ناله های از سر دردش تبدیل به ناله های از سر لذتش شد
انگشتان رو در آوردم ازش که صدای شاکی بودنش بلند شد
_پوزخند
بلند شدم و شلوارم رو در آوردم
P24
چیکاررررر؟؟؟؟
( ویو ا.ت)
یعنی چی؟ چیکار میخواست بکنه
داشتم فکر میکردم دیدم از روی تخت بلند شد لباسش رو از روی زمین روی صندلی کنار تخت گذاشت
به سمتم اومد و روم خیمه زد دقیقا باهم یک سانت فاصله داشتم صورتم هامون دقیقا روبه روی هم بود
توی چشمام نگاه میکرد اون چشماش که هیچ حسی توش نداشت میدرخشید انگار داشتم به دوتا یاقوت سیاه نگاه میکردم
پتو رو سعی داشتم بکشم روم که با دستش پتو رو محکم کشید و به اونطرف پرت کرد
لباش رو روی لبام گذاشت و مک های محکمی زد
آنقدر محکم که نمیتونم دردش رو تحمل کنم
دستم رو روی بازی های عضله ایش گذاشتم و به عقب هل دادم تا ازم جدا بشه
ولی ...مثل همیشه هیچ فایده ای نداشت
فقط و فقط کار خودش رو میکرد
ازم جدا شد
نفس نفس میزدم
( ویو کوک)
طوری که نفس نفس میزد داشت دیوونم میکرد
طوری که اون دوتا داشتن بالا پایین میشدن دلم بیشتر از هر وقتی میخواست به دندون بگیرمشون
به چشماش نگاه میکردم غم عجیبی توش بود
حس غم رو میتونستم از توی چشماش بفهمم
شاید رفتارش بهم دروغ بگه که ناراحت نیس ولی چشماش هیچوقت دروغ نمیگه
یک دستم رو روی کمرش گذاشتم و لبام رو روی گردنش گذاشتم
کیس مارک های محکمی به روی گردنش میزاشتم
دستم رو روی کمرش بالا و پایین میکردم این کارم باعث میشد هی زیر دستم تکون بخوره و بخواد فرار کنه
این کار هاش داشت روانم رو از میگرفت
دستم رو به سمت بین پاهاش بردم دستم رو روش کشیدم (بفهمید دیگه)
شکی بهش وارد شد و پاش رو محکم بهم فشار داد
شر•تش رو درآوردم
دوتا انگشتم رو روش گذاشتم و یکم مالشش دادم
+ن..نهه...هق....هق..ن...نکن.....هق
سرم از جای گردنش به سمت سینه هاش بردم و توی دهنم گرفتم یکیش رو
جیغ بلندی از سر دردش کشید ولی اعتنایی نکردم و به کارم ادامه دادم
دوتا انگشتم رو به سمت سوراخش بردم و یک دفعه واردش کردم
+جیییغغغغغغغغ ......هققققق....هققققق
دستم رو روی دهنش گذاشتم
_هیسس الان تموم میشه
انگشتان رو به داخلش عقب و جلو میکردم و با شصتم میمالیدمش
ناله های از سر دردش تبدیل به ناله های از سر لذتش شد
انگشتان رو در آوردم ازش که صدای شاکی بودنش بلند شد
_پوزخند
بلند شدم و شلوارم رو در آوردم
۱۸.۴k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.