عشق همراه با خشونتp17
عشق همراه با خشونتp17
از زبان ا/ت
کوک همراه تهیونگ رفت اتاق کارش
و من هم لباسام رو عدض کردم خیلی
سـ*ـکـ*ـسـ*ـی بود (اسلاید 2) موهام هم
دم اسبی بستم و رفتم پایین
از زبان تهیونگ
داشتم با کوک اسلحه و طناب و آماده
می کردیم که صدای پا های ا/ت که داشت
به سمتم ن می آمد توجه منو کوک رو جلب
کرد واسه همین برگشتیم و به صحنه خیلی
بد و خیلی خوب مواجه شدیم ا/ت یه لباسی
پوشیده بود که تمام عضلات بدنم داشت تحریک
میشد هر لحظه میخواستم خیمه بزنم روش و
کیـ*س مارک های وحشیانه ای به گردنش و کل
بدنش بزنم که تو همین فکرا بودم که یه چیزی از
دهنم پرید
~اووو چه سـ*ـکـ*ـسـ*ـی شدی بیبی
+وات؟ 😳😕
-چی زِرتُ و پِرت کردی؟ 😡
~هیچی ببخشید از دهنم پرید
-هواست به دهنت باشه😑
~ا/ت معذرت میخوام
+(زمزمه کرد اما کوک شنید) من که در کل
مشکلی نداشتم
-بله😕😑؟
+چی ها چی منکه چیزی نگفتم
-چرا اینجوری حرف میزنید انگار کاپلید
یکی میگه بیبی اون یکی میگه مشکلی ندارم نه
توروخدا کم مونده همینجا جلوی من همو بـ*َ ـکـ*ـنن
~(خند)
ه +خجالت بکش بی تربیت
-نه تو خوبی بمیرم واست صب تا شب داری
درمورد تهیونگ تو اتاقت حرف میزنی هی میگی
وای چه پسر جذابی وای چه جیگری وای چقدر
چیزش بزرگ بوووود وای فلان فلان آههه بعد چه
کسی به من میگه بی تربیت
~(پاره شد) تو واقعا صب تا شب به من فکر میکنی؟ 😂
+نه خیر
-(اداشو در آورد) نه خیر آره جون عمت
+کوک میدونستی چقدر دوست داشتم بکشمت
ولی چون دوست صمیمیم هستی نکشتمت اما الان فکر
میکنم یه تیر بکنم تو ملاجت از دستت خلاص شم
-تمام شد.... خیلی تاثیر گذار بود
~هه تو میخوای اینو بکشی😏
+بیا برو تو کو*ـنم
از زبان ا/ت
دیدم داره با قدماش بهم نزدیک میشه که
همراه با قدم های شمردش میگفت
~من اگه بیام نتیجه اش بده 😈
+هووو آرام باش (خجالت کشید)
-سلام... شب بخیر........ منم اینجا هستم...
....گفتم که بدونید
~باور کن اگه تنها بودیم
+اعه بسه دیگه هوف
اصن از این بحث بیاین بریو خی چیشد
انتخاب کردین
~😏
-آره بیا این دوتا اسلحه و این طناب و این
تیر اضافه و کاری که تو استادی چا*قو
+تنکس
~خب بریم دیگه
-بریم
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به سمت خونه
نیمه ساخت که روبه روی خونه شوگا بود
-پیاده شین
اومدیم بیرون وارد خانه شدیم رفتیم یه جورایی
طبقه دوم
+خب کوک تیر اندازی بلدی؟
-نه
+تهیونگ؟
~بلدم ولی تیرکمان کو
از کوله پشتی که بیشتر وسایلمون توش بود
یه تیر کمون اوردم بیرون و به یکی از تیر هاش
طناب بلند وصل کردم
+بگیر به اون گلدون چوبی دراز با شتاب زیاد
پرتاب کن اوکی
~باشه
....... ادامه دارد.....
____________________________________
ببخشید چند روزی نبودم و از این به بعد
فعالیتم کم میشه درک کنید امتحانا شروع شد
پس ببخشید
____________________________________
🦉👻🦊
از زبان ا/ت
کوک همراه تهیونگ رفت اتاق کارش
و من هم لباسام رو عدض کردم خیلی
سـ*ـکـ*ـسـ*ـی بود (اسلاید 2) موهام هم
دم اسبی بستم و رفتم پایین
از زبان تهیونگ
داشتم با کوک اسلحه و طناب و آماده
می کردیم که صدای پا های ا/ت که داشت
به سمتم ن می آمد توجه منو کوک رو جلب
کرد واسه همین برگشتیم و به صحنه خیلی
بد و خیلی خوب مواجه شدیم ا/ت یه لباسی
پوشیده بود که تمام عضلات بدنم داشت تحریک
میشد هر لحظه میخواستم خیمه بزنم روش و
کیـ*س مارک های وحشیانه ای به گردنش و کل
بدنش بزنم که تو همین فکرا بودم که یه چیزی از
دهنم پرید
~اووو چه سـ*ـکـ*ـسـ*ـی شدی بیبی
+وات؟ 😳😕
-چی زِرتُ و پِرت کردی؟ 😡
~هیچی ببخشید از دهنم پرید
-هواست به دهنت باشه😑
~ا/ت معذرت میخوام
+(زمزمه کرد اما کوک شنید) من که در کل
مشکلی نداشتم
-بله😕😑؟
+چی ها چی منکه چیزی نگفتم
-چرا اینجوری حرف میزنید انگار کاپلید
یکی میگه بیبی اون یکی میگه مشکلی ندارم نه
توروخدا کم مونده همینجا جلوی من همو بـ*َ ـکـ*ـنن
~(خند)
ه +خجالت بکش بی تربیت
-نه تو خوبی بمیرم واست صب تا شب داری
درمورد تهیونگ تو اتاقت حرف میزنی هی میگی
وای چه پسر جذابی وای چه جیگری وای چقدر
چیزش بزرگ بوووود وای فلان فلان آههه بعد چه
کسی به من میگه بی تربیت
~(پاره شد) تو واقعا صب تا شب به من فکر میکنی؟ 😂
+نه خیر
-(اداشو در آورد) نه خیر آره جون عمت
+کوک میدونستی چقدر دوست داشتم بکشمت
ولی چون دوست صمیمیم هستی نکشتمت اما الان فکر
میکنم یه تیر بکنم تو ملاجت از دستت خلاص شم
-تمام شد.... خیلی تاثیر گذار بود
~هه تو میخوای اینو بکشی😏
+بیا برو تو کو*ـنم
از زبان ا/ت
دیدم داره با قدماش بهم نزدیک میشه که
همراه با قدم های شمردش میگفت
~من اگه بیام نتیجه اش بده 😈
+هووو آرام باش (خجالت کشید)
-سلام... شب بخیر........ منم اینجا هستم...
....گفتم که بدونید
~باور کن اگه تنها بودیم
+اعه بسه دیگه هوف
اصن از این بحث بیاین بریو خی چیشد
انتخاب کردین
~😏
-آره بیا این دوتا اسلحه و این طناب و این
تیر اضافه و کاری که تو استادی چا*قو
+تنکس
~خب بریم دیگه
-بریم
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم به سمت خونه
نیمه ساخت که روبه روی خونه شوگا بود
-پیاده شین
اومدیم بیرون وارد خانه شدیم رفتیم یه جورایی
طبقه دوم
+خب کوک تیر اندازی بلدی؟
-نه
+تهیونگ؟
~بلدم ولی تیرکمان کو
از کوله پشتی که بیشتر وسایلمون توش بود
یه تیر کمون اوردم بیرون و به یکی از تیر هاش
طناب بلند وصل کردم
+بگیر به اون گلدون چوبی دراز با شتاب زیاد
پرتاب کن اوکی
~باشه
....... ادامه دارد.....
____________________________________
ببخشید چند روزی نبودم و از این به بعد
فعالیتم کم میشه درک کنید امتحانا شروع شد
پس ببخشید
____________________________________
🦉👻🦊
۷.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.