عشق همراه با خشونت p15
عشق همراه با خشونت p15
از زبان ا/ت
ديدم کوک و تهیونگ دارن تخمه میشکنن
و فیلم میبینن
+اوووو به به موش و گربه که همیشه باهم
دعوا میکردن چیشده آروم پیش هم نشستن
یه جا؟
-هیششش صحنه حساسه
~ا/ت یه دقه تازه دختره بدهیشو داد
+خو من چه؟
-~هیششش(باهم گفتن)
رفتم جلو
+تهیونگ حداقل تو بیا کارت دارم
-چی کار؟ (کوک همزمان تلویزیون
را خاموش کرد)
~اعععع چرا خاموش کردی
-یه دقه وایسا چیکار داری باهاش
+یه جور حرف میزنی انگار زنشی
~باشه بریم
-منم میام
+نخود هر آش (زمزمه)
-شنیدم
+گفتم که بشنوی
~(پوزخند)
رفتیم تو اتاق کارم
+کوک میتونی برام یه کاری انجام بدی؟
-بگو حتما
+میتونی دوربینهای خونه شوگا رو هک کنی
-زمان میبره ولی میتونم
+خب تو کارتو شروع کن تهیونگ توهم بشین
اینجا تا من با سه تا قهوه برگردم
-چه نیازه خودت بری به اجوما بگو
+امروز تعطیلاً
-خا برو
+تا من نیستم بچه های خوبی باشین و
نرینین به اتاق مرتبم
-چقدرم که مرتبه
+کارتو میکنی یا بندازم بیرون
-خا
~میخوا کمکت کنم
+نه فقط بشینین سر جاتون تا بیام
رفتم فهوه درست کنم سه تا فنجون
از کابینت اوردم بیرون و توی سینی
کوچیکی گذاشتم تغریبا 5 مین بعد
آماده شد و رفتم بالا با پام یواش درو
باز کردم که قهوه ها از دستم نریزه و
گذاشتم رو میز یه قهوه رو دادم به کوک
و دوتا دیگه پیش منو تهیونگ بود وقتی
نشستم پیش تهیونگ و نگاهم را به تهیونگ
دادم قلبم مثل زلزله ای که ادامه دار بود شد
چرا هر وقت که این پسرو میبینم اینطوری
میشم تهیونگ با یه نگاه خاصی بهم نگاه میکرد
که انگار زلزله تو قلبم اون رو هم تکون داد واییی
نکنه فهمیده با تمام خجالتم شروع به حرف زدن
کردم و با کمک تهیونگ یه نقشه واسه وارد شدن
به خانه شوگا و نجات دادن اون دونفر درست کردیم
تو این فاصله کوک هم داشت دوربین هارو هک
میکرد کار ما تمام شد اما کوک نه ساعت تقریبا 11
بود
+هوففف کوک تمام نشد
-گفتم طول میکشه
+انقدر اوفففففف خسته شدم
......... ادامه دارد..........
_____________________________________________
ببخشید کمه درسام زیاده و اینکه نمیخوا ناراحتتون کنم
ولی من تو خرداد هیچ پارتی آپ نمیکنم شاید ویدیو بزارم
اما پارت آپ نمیکنم 🥺🕷️🖇️
از زبان ا/ت
ديدم کوک و تهیونگ دارن تخمه میشکنن
و فیلم میبینن
+اوووو به به موش و گربه که همیشه باهم
دعوا میکردن چیشده آروم پیش هم نشستن
یه جا؟
-هیششش صحنه حساسه
~ا/ت یه دقه تازه دختره بدهیشو داد
+خو من چه؟
-~هیششش(باهم گفتن)
رفتم جلو
+تهیونگ حداقل تو بیا کارت دارم
-چی کار؟ (کوک همزمان تلویزیون
را خاموش کرد)
~اعععع چرا خاموش کردی
-یه دقه وایسا چیکار داری باهاش
+یه جور حرف میزنی انگار زنشی
~باشه بریم
-منم میام
+نخود هر آش (زمزمه)
-شنیدم
+گفتم که بشنوی
~(پوزخند)
رفتیم تو اتاق کارم
+کوک میتونی برام یه کاری انجام بدی؟
-بگو حتما
+میتونی دوربینهای خونه شوگا رو هک کنی
-زمان میبره ولی میتونم
+خب تو کارتو شروع کن تهیونگ توهم بشین
اینجا تا من با سه تا قهوه برگردم
-چه نیازه خودت بری به اجوما بگو
+امروز تعطیلاً
-خا برو
+تا من نیستم بچه های خوبی باشین و
نرینین به اتاق مرتبم
-چقدرم که مرتبه
+کارتو میکنی یا بندازم بیرون
-خا
~میخوا کمکت کنم
+نه فقط بشینین سر جاتون تا بیام
رفتم فهوه درست کنم سه تا فنجون
از کابینت اوردم بیرون و توی سینی
کوچیکی گذاشتم تغریبا 5 مین بعد
آماده شد و رفتم بالا با پام یواش درو
باز کردم که قهوه ها از دستم نریزه و
گذاشتم رو میز یه قهوه رو دادم به کوک
و دوتا دیگه پیش منو تهیونگ بود وقتی
نشستم پیش تهیونگ و نگاهم را به تهیونگ
دادم قلبم مثل زلزله ای که ادامه دار بود شد
چرا هر وقت که این پسرو میبینم اینطوری
میشم تهیونگ با یه نگاه خاصی بهم نگاه میکرد
که انگار زلزله تو قلبم اون رو هم تکون داد واییی
نکنه فهمیده با تمام خجالتم شروع به حرف زدن
کردم و با کمک تهیونگ یه نقشه واسه وارد شدن
به خانه شوگا و نجات دادن اون دونفر درست کردیم
تو این فاصله کوک هم داشت دوربین هارو هک
میکرد کار ما تمام شد اما کوک نه ساعت تقریبا 11
بود
+هوففف کوک تمام نشد
-گفتم طول میکشه
+انقدر اوفففففف خسته شدم
......... ادامه دارد..........
_____________________________________________
ببخشید کمه درسام زیاده و اینکه نمیخوا ناراحتتون کنم
ولی من تو خرداد هیچ پارتی آپ نمیکنم شاید ویدیو بزارم
اما پارت آپ نمیکنم 🥺🕷️🖇️
۷.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.