سفارس حاضره! P⁷
سفارس حاضره! P⁷
'اسمت چیه؟'
پسر کوچولوی ترسیده سرشو اروم به سمت اکیرا چرخوند و اکیرا رو با نگاهش بررسی کرد..
"اسمم کوروعه.."
اکیرا از اینکار خوشش نمیومد ولی برای اروم کردن پسر مجبور بود انجامش بده.
اروم دستی بر روی سر پسرک کشید.
'چیزی نیست.'
اکیرا باید ازش حرف میکشید ولی برای اینکه پسر شک نکنه اکیرا جزو سازمان یا چیزیه سوال ساده پرسید..
'بگو ببینم اونا کی بودن؟'
پسرک که یکم از کار اکیرا اروم گرفته بود و حالا احساس امنیت میکرد جواب داد
"اونا یه باند قاچاقچی بودن، میخواستن منو ب.. بگیرن..یه بار ف.. فرار کرد..م ولی خب.. خب"
اکیرا که دید وضعش خوب نیست نزاشت ادامه بده.
'هوشش باشه باشه فهمیدم.. نیازی نیست بترسی'
اشکای شور پسرک اروم روی گونش میریخت و اکیرا اون هارو پاک میکرد.
کورو با بودن اکیرا احساس ارامش کرد و گریش بند اومد..
فکر اکیرا دگرگون شد و دنبال یک راه برای پسر کوشولو بود.
'بگو ببینم چند سالته؟جایی برای موندن داری؟ '
کورو چشمای اقیانوسی رو با استینش پاک کرد
"21سالمه؛نه ندارم.. "
و نگاهی سوال امیز به اکیرا کرد.
اکیرا دنبال راه و چاره بود.
میدونست اون باند در مقابل سازمان هیچی نیست
ولی نباید میزاشت این پسرو گیر بیارن..
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش بالاخره تصمیم گرفت.
'امشبو میتونی بیای خونه من تا بعد ببینم چیکار میتونم بکنم..'
برق توی چشم های پسرک جمع شد و خوشحال بود، ولی میترسید نکنه شاید پسری که مقابلش ایستاده بود کاری باهاش داشته باشه؟...
خوشحالیش یکم کمرنگ شد ولی با خودش فکر کرد که بهتر از هیچیه.. حد عقل یه امشب رو کمکش میکنه.
.....
لایک فالو کامنت لطفا
#انیمه#جنایی#دازی#چویا#اتسوشی#اکوتاگاوا#فئودور#نیکولای_گوگول#کونیکیدا#رانپو#بانگو_استری_داگز#جوجوتسو_گایسن#گوجو#سوکونا#تاکت_کوزت#شیپ#MBTI#گاچا#گاچا_نوکس#گاچا_کلاب#یاندره#سایکو#شیطان کش#تانجیرو#نزکو#زنیتسو#اینوسکه#انیمه#انیمیشن#خسته_شدم#BL#GL#LGBTA##نقاشی#هفت_جد_و_آبادت#خدافس
'اسمت چیه؟'
پسر کوچولوی ترسیده سرشو اروم به سمت اکیرا چرخوند و اکیرا رو با نگاهش بررسی کرد..
"اسمم کوروعه.."
اکیرا از اینکار خوشش نمیومد ولی برای اروم کردن پسر مجبور بود انجامش بده.
اروم دستی بر روی سر پسرک کشید.
'چیزی نیست.'
اکیرا باید ازش حرف میکشید ولی برای اینکه پسر شک نکنه اکیرا جزو سازمان یا چیزیه سوال ساده پرسید..
'بگو ببینم اونا کی بودن؟'
پسرک که یکم از کار اکیرا اروم گرفته بود و حالا احساس امنیت میکرد جواب داد
"اونا یه باند قاچاقچی بودن، میخواستن منو ب.. بگیرن..یه بار ف.. فرار کرد..م ولی خب.. خب"
اکیرا که دید وضعش خوب نیست نزاشت ادامه بده.
'هوشش باشه باشه فهمیدم.. نیازی نیست بترسی'
اشکای شور پسرک اروم روی گونش میریخت و اکیرا اون هارو پاک میکرد.
کورو با بودن اکیرا احساس ارامش کرد و گریش بند اومد..
فکر اکیرا دگرگون شد و دنبال یک راه برای پسر کوشولو بود.
'بگو ببینم چند سالته؟جایی برای موندن داری؟ '
کورو چشمای اقیانوسی رو با استینش پاک کرد
"21سالمه؛نه ندارم.. "
و نگاهی سوال امیز به اکیرا کرد.
اکیرا دنبال راه و چاره بود.
میدونست اون باند در مقابل سازمان هیچی نیست
ولی نباید میزاشت این پسرو گیر بیارن..
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش بالاخره تصمیم گرفت.
'امشبو میتونی بیای خونه من تا بعد ببینم چیکار میتونم بکنم..'
برق توی چشم های پسرک جمع شد و خوشحال بود، ولی میترسید نکنه شاید پسری که مقابلش ایستاده بود کاری باهاش داشته باشه؟...
خوشحالیش یکم کمرنگ شد ولی با خودش فکر کرد که بهتر از هیچیه.. حد عقل یه امشب رو کمکش میکنه.
.....
لایک فالو کامنت لطفا
#انیمه#جنایی#دازی#چویا#اتسوشی#اکوتاگاوا#فئودور#نیکولای_گوگول#کونیکیدا#رانپو#بانگو_استری_داگز#جوجوتسو_گایسن#گوجو#سوکونا#تاکت_کوزت#شیپ#MBTI#گاچا#گاچا_نوکس#گاچا_کلاب#یاندره#سایکو#شیطان کش#تانجیرو#نزکو#زنیتسو#اینوسکه#انیمه#انیمیشن#خسته_شدم#BL#GL#LGBTA##نقاشی#هفت_جد_و_آبادت#خدافس
۴.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.