پیراهن سفید گل گلیمو میپوشم
پیراهن سفید گل گلیمو میپوشم
وایمیسم جلو آینه و به خودم نگاه میکنم موهای خیسم قیافمو بچگونه نشون میده
سشوار و برمیدارم و موهامو خشک میکنم
کشوها رو باز میکنم که یه گیره پیدا کنم و بزنم رو موهام
کشوی دومو که باز میکنم کلی لوازم آرایش که بیشتر از یه ساله هیچکدومو استفاده نکردم به چشمم میخوره
یه نگاه تو آینه به خودم میندازم و یه لبخند نصفه نیمه تحویل خودم میدم و زیرلب میگم چرا که نه
گوشیمو برمیدارم و یه آهنگ پلی میکنم
میشینم جلو آینه و شروع میکنم به آرایش کردن
خط چشمو که برمیدارم از تو آینه نگام میوفته بهش که دست به جیب تکیه داده به در و داره نگام میکنه
قد دو ثانیه نگاش میکنم تا اگه کاری داره بگه
چیزی نمیگه فقط نگام میکنه
بی توجه بهش به کارم ادامه میدم
خط چشم و ریمل و رژگونه و....
کارم که تموم میشه خودمو نگاه میکنم با اون موهای مشکی و چشمای درشت شبیه فاطی شدم
یه نفس عمیق میکشم و فکرا رو میفرستم به عمیق ترین جای ذهنم
حواسم که جمع میشه میبینم هنوز تو همون حالت داره نگام میکنه
بدون حرف سرمو میکنم تو کشو و دنبال رژ قرمزم میگردم ولی پیداش نمیکنم
صدای پاش میاد
سرمو بلند میکنم
میاد طرفم و تو کشو رو نگاه میکنه از زیر وسایل رژ قرمزمو میکشه بیرون و میگیره سمتم
بدون حرف رژ و از دستش میگیرمو و مشغول میشم
کنارم وایمیسه و از تو آینه جز به جز حرکاتمو نگاه میکنه
رژ و که زدم یه گیره برمیدارم و میزنم به موهامو برمیگردم سمتش
میشینه رو زانوهاش و با یه لبخند واقعی رو لباش نگام میکنه
دستاشو میذاره دو طرف صورتمو نرم رو چشمم بوسه میزنه و یه تیکه از موهای بلند و صافمو میگیره تو دستش و میبره سمت صورتش و یه نفس عمیق میکشه
یهو از جاش بلند میشه و میگه اینجوری نمیشه هچل هفت خانوم بعد عمری آرا ویرا کردی باید ازت عکس بگیرم
میره سمت دوربینش و برش میداره میذاره رو پایه
میاد دستشو میندازه دور کمرمو دستمو میگیره و میذاره رو سینش
یکی، دوتا، هشت تا،بیست تا عکس میگیره
از بغلش میام بیرونو میرم سمت دوربین و عکسارو نگاه میکنم
یه عکس که دستاش دورمه و سرمو تکیه دادم به سینش و سرشو تکیه داده به سرم
یه لبخند میاد رو صورتم میخوام بگم این عکسه چه خوب شد
برمیگردم
نیست
مثل همه این سالها...
#دلنوشته#سالهای_دور
وایمیسم جلو آینه و به خودم نگاه میکنم موهای خیسم قیافمو بچگونه نشون میده
سشوار و برمیدارم و موهامو خشک میکنم
کشوها رو باز میکنم که یه گیره پیدا کنم و بزنم رو موهام
کشوی دومو که باز میکنم کلی لوازم آرایش که بیشتر از یه ساله هیچکدومو استفاده نکردم به چشمم میخوره
یه نگاه تو آینه به خودم میندازم و یه لبخند نصفه نیمه تحویل خودم میدم و زیرلب میگم چرا که نه
گوشیمو برمیدارم و یه آهنگ پلی میکنم
میشینم جلو آینه و شروع میکنم به آرایش کردن
خط چشمو که برمیدارم از تو آینه نگام میوفته بهش که دست به جیب تکیه داده به در و داره نگام میکنه
قد دو ثانیه نگاش میکنم تا اگه کاری داره بگه
چیزی نمیگه فقط نگام میکنه
بی توجه بهش به کارم ادامه میدم
خط چشم و ریمل و رژگونه و....
کارم که تموم میشه خودمو نگاه میکنم با اون موهای مشکی و چشمای درشت شبیه فاطی شدم
یه نفس عمیق میکشم و فکرا رو میفرستم به عمیق ترین جای ذهنم
حواسم که جمع میشه میبینم هنوز تو همون حالت داره نگام میکنه
بدون حرف سرمو میکنم تو کشو و دنبال رژ قرمزم میگردم ولی پیداش نمیکنم
صدای پاش میاد
سرمو بلند میکنم
میاد طرفم و تو کشو رو نگاه میکنه از زیر وسایل رژ قرمزمو میکشه بیرون و میگیره سمتم
بدون حرف رژ و از دستش میگیرمو و مشغول میشم
کنارم وایمیسه و از تو آینه جز به جز حرکاتمو نگاه میکنه
رژ و که زدم یه گیره برمیدارم و میزنم به موهامو برمیگردم سمتش
میشینه رو زانوهاش و با یه لبخند واقعی رو لباش نگام میکنه
دستاشو میذاره دو طرف صورتمو نرم رو چشمم بوسه میزنه و یه تیکه از موهای بلند و صافمو میگیره تو دستش و میبره سمت صورتش و یه نفس عمیق میکشه
یهو از جاش بلند میشه و میگه اینجوری نمیشه هچل هفت خانوم بعد عمری آرا ویرا کردی باید ازت عکس بگیرم
میره سمت دوربینش و برش میداره میذاره رو پایه
میاد دستشو میندازه دور کمرمو دستمو میگیره و میذاره رو سینش
یکی، دوتا، هشت تا،بیست تا عکس میگیره
از بغلش میام بیرونو میرم سمت دوربین و عکسارو نگاه میکنم
یه عکس که دستاش دورمه و سرمو تکیه دادم به سینش و سرشو تکیه داده به سرم
یه لبخند میاد رو صورتم میخوام بگم این عکسه چه خوب شد
برمیگردم
نیست
مثل همه این سالها...
#دلنوشته#سالهای_دور
۱۶.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.