چند شاتی جیمین

چند شاتی جیمین🎀



_نمیدونی؟پس ساعت من خودش پرواز میکنه میاد اینجا آره؟

بعد بدون اینکه فرصت بده که ا/ت حرفی بزته هلش میده سمت اتاق شکنجه

شلاق رو برمیداره و ۲۰۰ ضربه شلاق میزنه و بعدش ا/ت روتوی اتاق ول میکنه و میاد بیرون....

ا/ت با درد به سختی بلند میشه..
و یکم خون کف زمین ریخته شده بود...
ا/ت آروم آروم میره سمت اتاقش....

یکم اشکاشو پاک میکنه و میره توی حموم

وقتی آب که به زخماش میخورده سوزش خیلی بدی تمام بدنشو فرا میگیره...
ا/ت آروم بدنش رو با آب میشوره و میاد بیرون و روی زخم ها پماد میزنه..

بعد میره روی تختش و دراز میکشه و خوابش میبره...

۲ ساعت بعد بیدار میشه..
بدنش دیگه اون سوزش و درد قبل رو نداره و یکم دردش کمتر شده بود..

همون موقع یکی از خدمتکارا در میزنه و وارد اتاق میشه و میگه جیمین همه ی خدمتکارا رو توی اتاق پذرایی جمع کرده و میخواد چیزیو اعلام کنه..

ا/ت آروم بلند میشه لباساشو عوض میکنه و به اتاق پذیرایی میره...

_خیله خب...همه گوش کنید..
تمام خدمتکارا به جز ا/ت...یک هفته مرخصی دارن...

+ باشه..
بعدش خیلی عادی و بی تفاوت میره توی اتاقش...

فردای اون روز مرخصی خدمتکارا شروع شد..

ا/ت صبح زود بیدار شد و از اتاقش رفت بیرون تا یه لیوان آب بخوره

یهو صدای جیمین رو از پشت سرش شنید..

_میدونی دلیل اصلی اینکه تو رو نفرستادم مرخصی چی بود؟

+چون اون ساعت مسخرتو توی کشوی من پیدا کردی و باور نمیکنی که من برش نداشته بودم..‌.

_نه...بخاطر اون نیست..
البته شاید بخشی از دلیلم برای اون باشه ولی دلیل اصلیش نیست...

+ برام مهم نیست که دلیلت چیه..

_بدنت هنوز درد داره؟

+ مگه برات مهمه؟

"از کنار جیمین رد میشه و میره سمت اتاقش"

_آره مهمه...(دست ا/ت رو میگیره)

+اگه مهم بود خودت از همون اول هم منو نمیزدی..

_ا/ت...معذرت میخوام....من اون موقع واقعا عصبی بودم...

+ الان معذرت خواهی تو چه دردی از من دوا میکنه؟

_باهام‌میای بریم پیش دکتر؟

+ دکتر مثلا میخواد چیکار‌ کنه؟

_پمادای مناسب تر و مخصوص تری بده...

نمیخوام

_باشه..پس خودم میرم

+ هرجا میخوای برو.. (رفت توی اتاقش)

جیمین هم کتش رو برداشت و رفت بیرون
چندتا داروخونه و مطب رفت و چندتایی پماد مخصوص گرفت و برگشت..

آروم در اتاق ا/ت رو زد و رفت داخل..
پلاستیک پماد ها رو گذاشت روی میز کوچیکی که بغل تخت بود..

_رفتم پیش چندتا دکتر..گفتن که این پماد ها رو باید هر ۳ ساعت بزنی..
اینکه کدوم پماد رو بعد کدوم یکی بزنی رو روی اون کاغذی که توی پلاستیک هست توضیح داده...

بعدش رفت بیرون..

ا/ت پلاستیک رو برداشت..
حدود ۵ روز مدام ازشون استفاده کرد...
پماد ها انگار واقعا معجزه میکردن و زخماش خیلی خیلی بهتر شده بودن و بدنش دیگه درد نداشت..

توی این چند روز..
جیمین اصلا نمیذاشت ا/ت کاری انجام بده و همش میگفت تو باید استراحت‌ کنی..

توی یکی از همین روزا..
جیمین اومد پیش ا/ت و گفت: میخوام امشب تو رو به یه شام کوچیکِ دو نفره دعوت کنم...
میشه بیای؟

+ شام دو نفره؟برای چی؟

_خب‌آخه..این چند وقت خیلی اذیتت کردم..
میخوام یجوری برات جبران کنم...

+باشه..میام

_واقعا

+آره

_ممنون که قبول کردی...

بعدش رفت بیرون...
دوساعت بعد آروم اومد توی اتاق ا/ت

_ا/ت...بیست دقیقه ی دیگه میخوایم بریم..اگه هنوز آماده نشدی حاضر شو تا بریم

+ باشه الان آماده میشم..

>>>>۲۰ دقیقه بعد<<<<

ا/ت و جیمین جفتشون حاضر شدن..

(لباساشونو توی پست بعدی میزارم)

جیمین سوئیچ ماشینشو برداشت و رفتن بیرون

(ادامه دارد)

بچه ها لطفا لطفااا ازتون خواهش میکنم حمایت کنید
حمایتاتون خیلی کمه اینجوری پیش بره پارت ها رو نمیزارم
دیدگاه ها (۰)

چند شاتی جیمین🎀P⁴۰اسلاید ۳ لباس ا/ت)(ویو ا/ت)اولین بار که جی...

حمایتا خیلی کمه ۱۰۰ تایی که شدم فیکارو میزارم

چندشاتی جیمین🎀P²(انقدر شرطا رو نرسوندین خودم حوصلم سر رفت😂)ک...

"سرنوشت "p,18...ویو کوک ۵ ساعت بعد ساعت ۱ ظهر *.ا/ت روی صندل...

☕️هفت رو تا تبدیل شدن به استاد قهوه☕️پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط