آینه

آینه

آینه دختر را می سوزاند
دختری بزک کرده از مژگان تا سینه ها
تنهای تنها در آینه
و تابستان بال های سختش را مچاله می کند.

زیر میوه ی طلایی هسته ای وجود دارد
سرشار از خاکستر سرخ
و گل سرخی با باری سنگین و دلپذیر
گلبرگ های صیقلی اش را می ریزد.

اتاق سرشار است
از عطر فراموش کار گل های مادریشان
اسبت را زین کن باکره ی ناپاک
از بنفشه و نرگس.

زره ات را فراموش نکن
زره ای از پیچک و یاسمن
زیرا که تنها همین برایت مانده برای جنگ
در آفتاب و برف
و عرق و خون خشن
-اگر آسمان بی امان صاعقه زند
بر ران های آزاد و اسطوخودوس وار تو-
شهسوار بزرگ شهوت رانی.
دیدگاه ها (۲)

جمعه انفرادی سرد و تاریکی استکه به زخم نبودنت نمک می پاشدجمع...

اینروزها سرم عجیب درد مےکند...انگار در سرم کودتاے تلخ در حال...

دنیای آشفته ماقسم به ادمی که از منی شده است و بکارت دختر که ...

گرگہاعاطفہ ندارندرحم ندارندولے اگر بفہمنددوستشان دارے،رام مے...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط