جمعه انفرادی سرد و تاریکی است

جمعه انفرادی سرد و تاریکی است
که به زخم نبودنت نمک می پاشد
جمعه چهار دیواری سرد و نموری است
که مرا در خود له می کند
به امیدِ فردا ثانیه ها را می شمارم
تمامِ دیروزمان را مرور می کنم
یکروز انفرادی در هفته
مرا نمی کشد
عاشقتر می کند.
دیدگاه ها (۲)

اینروزها سرم عجیب درد مےکند...انگار در سرم کودتاے تلخ در حال...

شاعر هم می داند سارا نمی ماندسارا نبودیچشم گریان را ببینیآن ...

آینهآینه دختر را می سوزانددختری بزک کرده از مژگان تا سینه ها...

دنیای آشفته ماقسم به ادمی که از منی شده است و بکارت دختر که ...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط