دو روز بعد
²²
دو روز بعد
هایون: خوبی عزیزم
ا/ت: آره ولی یکم درد دارم
هایون: امشب عمل داری تموم میشه دیگه
ا/ت: خیلی استرس دارم
هایون: آروم باش دکترت کیه؟
ا/ت: آقای پارک
هایون: آقای پارک که رفته سه روز پیش رفت
ا/ت: رفته؟
هایون: آره رفته شاید یکی دیگه بیاد
ا/ت: آره
هایون: خب تو استراحت کن
ا/ت:باشه
کوک
کوک: آقای پارک امروز عمل داشتند؟
&: بله یکی یک ساعت دیگه دارند یکی هم شب
کوک: ممنون
سه ساعت بعد
&: خسته نباشید
کوک: ممنون شب یک عمل هست درسته
&: بله همکارمون هست خانم دکتر
کوک: کی؟
&: خانم کیم
کوک: خانم کیم؟
&: بله
کوک: ممنون
یعنی چی؟ من نمیتونم اینکارو کنم
کوک: آقای سئو
👨🏻🔬: بله
کوک: امشب میتونید یه نفر رو عمل کنید
👨🏻🔬: نه متاسفانه خودم عمل دارم
کوک: باشه ممنون
👨🏻🔬: خواهش میکنم
شب
زنگ زدم به جی هون
جی هون: الو
کوک: الو جی هون بدبخت شدم
جی هون: چیه بچش بدنیا اومد؟
کوک: نه من دکترشم یعنی من باید عملش کنم
جی هون: تو؟
کوک: آره دکترش کار ضروری داشت من مجبور شدم اینکارو کنم من نمیتونم اینکارو کنم جی هون
جی هون: چیکار کنی؟
کوک: که بچه ای که خودم بدنیا میارم رو بکشم
جی هون: دیوونه شدی تو هنوز تو فکر اون بچه ای
&: آقای جئون خانم کیم برای عمل اماده هستند
کوک: الان میام جی هون من باید برم
جی هون: جونگکوک انجام نده با بچه کاری نکنی فهمیدی
گوشی رو قطع کردم
و رفتم لباس های اتاق عمل رو پوشیدم
و رفتم تو اتاق عمل
👩🏻⚕️: خانم کیم همسرتون میتونه بیاد داخل
ا/ت: نمیدونه که من اومدم بیمارستان ماموریت بود
👩🏻⚕️: بله فهمیدم
کوک: بیهوشش کنید
ا/ت: صبر کنید دکتر من شما هستید
کوک: بله گفتم بیهوشش کنید
ا/ت: کمکم کنید بچم رو سالم بدنیا بیارید...
چند دقیقه بعد
بچه بدنیا اومد
کوک: بچه دختره
👶:ـ 😭
ــــ
نیم ساعت بعد
بعد از عمل
&: آقای جئون حالتون خوبه؟
کوک: بله؟ اره خوبم خانم کیم بهوش اومدند
&: هنوز نه
کوک: بچه خوبه؟
&: آره خوبه خیلی ناز بود دختر خوشگلی مثل مامانش
کوک: خوب ازش مراقبت کنید
&:چشم راستی برادرتون چند بار زنگ زدن
کوک: باشه
رفتم خواستم زنگ بزنم به جی هون
جی هون: جونگکوک
کوک: میخواستم بهت زنگ بزنم اینجا چیکار میکنی؟
جی هون: نتونستم نگران بودم چیشده
کوک: بدنیا اومد
جی هون: وایی خیلی نگران بودم کفتم کاری نکنی
کوک: میخواستم کاری کنم قبل از اینکه ا/ت بیهوش بشه گفت کمکم کنید بخاطر همین نتونستم و وقتی بدنیا اومد بچه رو دیدم نتونستم خیلی خوشگل بود من چرا باید با بچم اینکارو کنم
جی هون: تا یک ساعت پیش میخواستی این بچه بدنیا نیاد الان میگی بچم
کوک: بیا
جی هون: اینجا کجاست؟
کوک: نمیشه رفت داخل ولی از پشت شیشه ببین اون سومی ردیف دوم دخترمه
جی هون: دختره؟
کوک: آره
هایون: آقای جئون..
دو روز بعد
هایون: خوبی عزیزم
ا/ت: آره ولی یکم درد دارم
هایون: امشب عمل داری تموم میشه دیگه
ا/ت: خیلی استرس دارم
هایون: آروم باش دکترت کیه؟
ا/ت: آقای پارک
هایون: آقای پارک که رفته سه روز پیش رفت
ا/ت: رفته؟
هایون: آره رفته شاید یکی دیگه بیاد
ا/ت: آره
هایون: خب تو استراحت کن
ا/ت:باشه
کوک
کوک: آقای پارک امروز عمل داشتند؟
&: بله یکی یک ساعت دیگه دارند یکی هم شب
کوک: ممنون
سه ساعت بعد
&: خسته نباشید
کوک: ممنون شب یک عمل هست درسته
&: بله همکارمون هست خانم دکتر
کوک: کی؟
&: خانم کیم
کوک: خانم کیم؟
&: بله
کوک: ممنون
یعنی چی؟ من نمیتونم اینکارو کنم
کوک: آقای سئو
👨🏻🔬: بله
کوک: امشب میتونید یه نفر رو عمل کنید
👨🏻🔬: نه متاسفانه خودم عمل دارم
کوک: باشه ممنون
👨🏻🔬: خواهش میکنم
شب
زنگ زدم به جی هون
جی هون: الو
کوک: الو جی هون بدبخت شدم
جی هون: چیه بچش بدنیا اومد؟
کوک: نه من دکترشم یعنی من باید عملش کنم
جی هون: تو؟
کوک: آره دکترش کار ضروری داشت من مجبور شدم اینکارو کنم من نمیتونم اینکارو کنم جی هون
جی هون: چیکار کنی؟
کوک: که بچه ای که خودم بدنیا میارم رو بکشم
جی هون: دیوونه شدی تو هنوز تو فکر اون بچه ای
&: آقای جئون خانم کیم برای عمل اماده هستند
کوک: الان میام جی هون من باید برم
جی هون: جونگکوک انجام نده با بچه کاری نکنی فهمیدی
گوشی رو قطع کردم
و رفتم لباس های اتاق عمل رو پوشیدم
و رفتم تو اتاق عمل
👩🏻⚕️: خانم کیم همسرتون میتونه بیاد داخل
ا/ت: نمیدونه که من اومدم بیمارستان ماموریت بود
👩🏻⚕️: بله فهمیدم
کوک: بیهوشش کنید
ا/ت: صبر کنید دکتر من شما هستید
کوک: بله گفتم بیهوشش کنید
ا/ت: کمکم کنید بچم رو سالم بدنیا بیارید...
چند دقیقه بعد
بچه بدنیا اومد
کوک: بچه دختره
👶:ـ 😭
ــــ
نیم ساعت بعد
بعد از عمل
&: آقای جئون حالتون خوبه؟
کوک: بله؟ اره خوبم خانم کیم بهوش اومدند
&: هنوز نه
کوک: بچه خوبه؟
&: آره خوبه خیلی ناز بود دختر خوشگلی مثل مامانش
کوک: خوب ازش مراقبت کنید
&:چشم راستی برادرتون چند بار زنگ زدن
کوک: باشه
رفتم خواستم زنگ بزنم به جی هون
جی هون: جونگکوک
کوک: میخواستم بهت زنگ بزنم اینجا چیکار میکنی؟
جی هون: نتونستم نگران بودم چیشده
کوک: بدنیا اومد
جی هون: وایی خیلی نگران بودم کفتم کاری نکنی
کوک: میخواستم کاری کنم قبل از اینکه ا/ت بیهوش بشه گفت کمکم کنید بخاطر همین نتونستم و وقتی بدنیا اومد بچه رو دیدم نتونستم خیلی خوشگل بود من چرا باید با بچم اینکارو کنم
جی هون: تا یک ساعت پیش میخواستی این بچه بدنیا نیاد الان میگی بچم
کوک: بیا
جی هون: اینجا کجاست؟
کوک: نمیشه رفت داخل ولی از پشت شیشه ببین اون سومی ردیف دوم دخترمه
جی هون: دختره؟
کوک: آره
هایون: آقای جئون..
- ۲۴.۰k
- ۰۶ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط