هایون آقای جئون من نمیتونستم زودتر بیام ات خوبه

²³
هایون: آقای جئون من نمیتونستم زودتر بیام ا/ت خوبه؟
کوک: آره خوبه بیا این رو ببین اینم دخترش
هایون: دختره؟
کوک: آره دختره خیلی نازه
جی هون: اهمم سلام
هایون: سسلام
&: آقای جئون خانم کیم بهوش اومدن
سریع رفتیم
&: فقط یه نفر
کوک: خانم لی میشه من برم؟ بعد میگم شما بیاید
هایون: من..
جی هون: خانم اجازه بدید اول داداش بره بعد شما برید
هایون: باشه
رفتم کنار ا/ت
کوک: ا/ت
دستمو محکم گرفت و گریه میکرد
ا/ت: نگو نگو اتفاقی افتاده
کوک: آروم باش
ا/ت: بچم
کوک: اسمش رو چی میخوای بزاری؟
ا/ت: چی؟
کوک: دختره
ا/ت: سالمه
کوک: بله سالمه
ا/ت: وایی وایی میتونم ببینمش
کوک: البته صبر کن الان برمیگردم
رفتم و بچه رو بغل کردم
هایون: آقای جئون اینه
کوک: آره بیاین بریم پیش ا/ت
رفتیم
کوک: میتونی بغلش کنی
ا/ت: آره
کوک: بیا
هایون: ا/ت خوبی عزیزم درد نداری؟
ا/ت: دارم میمیرم ولی وقتی دخترم رو میبینم دردی نداری هایون
هایون: جانم
ا/ت: میتونی بری چندتا از وسایلم رو بیاری از خونم
هایون: باشه عزیزم
ا/ت: ممنون
جی هون: من باهات میام
هایون: نه ممنون خودم میرم
جی هون: نه من ماشین دارم باهم میریم
ا/ت: هایون تنها نرو شبه محله ی من خیلی تاریکه با آقای جئون برو
هایون: باشه
جی هون: بریم
کوک: خیلی نازه
ا/ت: تو که خیلی دوست داشتی بمیره
کوک: من؟
یه نگاهی بهش کردم
ا/ت: نه عمم
کوک: هر حرفی زدم رو فراموش کن وقتی که دیدمش چشمام پر از اشک شد من تاحالا صدها بچه بدنیا اوردم ولی هیچوقت این حس رو نداشتم حالا اسمش چیه؟
ا/ت: یونجو
کوک: یونجو جئون یونجو
ا/ت: جان؟ جئون یونجو؟
کوک: آره
ا/ت: نه کیم یونجو دختر منه
کوک: یعنی چی من باباشم
ا/ت: به خودت میگی بابا تو براش چیکار کردی اییی
کوک: آروم باش خانم پرستار
👩🏻‍⚕️: بله
کوک: بیا بچه رو ببر
ا/ت: داشتم میگفتم تو برای این بچه هیچکاری نکردی فقط یه شب که مست بودی اما من نه ماه تو شکمم بود درد داشتم دکتر میرفتم حالت تهوع سردرد تو میگفتی بکشش
کوک: خب من که نمیتونستم بچه دار بشم همه ی مردها مثل همن
ا/ت: نه نیستند من چندساله دکترم خوب میبینم که مراقب همسرشونن و نمیزارند همسرشون هیچکاری بکنه اما من چی؟ من تو روستا بودم با خانوادم پدرم مریض بودم و مامانم تنها تو نمیدونی اما کارم سخت بود پس تو نمیتونی اسم پدر رو خودت بزاری وقتی که هیچکاری نکردی
کوک: از این به بعد میتونم
ا/ت: دیر شده دیگه اییی اخخ
کوک: آروم باش استراحت کن حرفی نزن نفس عمیق بکش میرم داروهات رو بیارم

چند دقیقه بعد
کوک: بیا داروهات رو بخور
ا/ت: ممنون...

#فیک
#سناریو
دیدگاه ها (۴۱)

²⁴هایون: ا/ت کوک: ا/ت درد داره باید استراحت کنه برو بیرون ها...

²⁵نیم ساعت بعد کوک: تمام شدیا/ت: آره کوک: حالت خوبه؟ ا/ت: آر...

²²دو روز بعدهایون: خوبی عزیزما/ت: آره ولی یکم درد دارم هایون...

²¹شش ماه بعد برگشته بودم سئول و امروز رفتم بیمارستان *: وایی...

⁴⁶چند ساعت بعدجی هون: کجا میری؟ کوک: خونه خودمجی هون: خونه خ...

⁴⁵یک ساعت بعدخیلی ترافیک بود رسیدم فرودگاه کوک: خانم👩🏼‍✈️: ب...

⁶⁷یونجو: (دست پدرش را گرفت) «ددی، اینجا کجاست؟»کوک: «خونه‌ی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط