Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 17
جین: هه...ما هممون با هم 6 تا هیولاییم چطوری ممکنه نتونیم پیداشون کنیم؟
ا.ت: از اینکه میتونیم بگیریمشون مطمئنم ولی چجوری قراره پیداش کنیم؟؟
نامجون: احساس میکنم یه چیزیو بهمون نمیگی..
جین: ذهن من مثل یه راداره...میتونم تشخیص بدم چه اتفاقای عجیبی دور و برمون رخ میده...مگه اینکه هیولایی باشه که نتونم ردشو بزنم آخه بعضی از هیولاها این قدرتو دارن
ا.ت: برگام...نکنه قدرت دیگه ای داری به ما نگفتی؟؟
جین: نه والا دیگه چیزی ندارم😐
جونگ کوک: خب ساعت چند بریم؟؟
تهیونگ:*با بالشت بهش حمله میکنه* مرض داری هر دفعه اینو میگی یعنی نمیتونی اون دهن گشادتو ببندی؟!؟!
جونگ کوک: تو اینجا رو با اردو اشتباه گرفتی؟؟
تهیونگ:*دستاشو به دعا بالا میبره* خدایا فقط میخوام یه روز جایی نرم خواسته ی بزرگیه؟!
ا.ت: حتما خیلی بزرگه😐
تهیونگ: شما هر قبرستونی میخواین برین من نمیام *دست به سینه میشینه*
جونگ کوک: تو زهر عقرب و مار و شیرموز و خیار و آناناس و هویج و بادمجون و شکر میخوری نمیای😑
تهیونگ: توروخوداااااا🥺🥺🥺
جونگ کوک: کیا میخوان امروز جایی نریم؟
تهیونگ:*دو تا دستاشو میاره بالا*
یونگی:*دستشو با تردید میبره بالا*
جونگ کوک: خب بقیه اتون میخواین بریم؟
نامجون: برای من فرقی نداره..
جین: من میخوام بررررییییم!!
ا.ت: من نظری ندارم..
جونگ کوک: پس نمیریم..
تهیونگ:*از خوشحالی میپره هوا😐*
ا.ت: مگه کسایی که نمیخواستن برن کمتر از ما نبودن؟
جونگ کوک: خودم صلاح دونستم نریم😐
ا.ت: آها😐
(چند ساعتی بعد)
جین: جونگ کوک کجاس؟
نامجون: من ندیدمش
ا.ت: من میرم ببینم کجاس..*میره دنبالش*
(..........)
ا.ت: عه تو اینجایی؟
جونگ کوک: تو برای چی اومدی؟
ا.ت: میخواستم ببینم کجایی
جونگ کوک: خب الان که دیدی...حالا برو
ا.ت: میخوای برم؟
جونگ کوک: آره
ا.ت: چرا؟
جونگ کوک: گفتمت برو
ا.ت: چرا انقدر باهام بد رفتاری میکنی؟؟
جونگ کوک:*عصبانی* چون دلم میخواد!
ا.ت: پس منم دلم میخواد...نمیرم!!
جونگ کوک: گفتم بروو!!
ا.ت: تو دلت میخواد بداخلاقی کنی منم دلم میخواد نرم مشکلیه؟
جونگ کوک: خیلی رو مخی!!
ا.ت: که چی؟
جونگ کوک:*داد* گفتم برو!!!
ا.ت:*یه قدم میره عقب*شوکه*
جونگ کوک:*ازش فاصله میگیره*
ا.ت: چیزیه که نمیتونی بگی؟ اگه ناراحتی عیبی نداره میتونی بهم بگی شاید تونستم کمکت کنم..*لبخند*
جونگ کوک: میخوای بدونی واقعا از چی ناراحتم؟
ا.ت:..........
جونگ کوک:..
نمیدونین ذوق عجیبی دارم جای بد کات کردم🤣 بقیش فردا
سعی میکنم براتون دیر بزارم😂
امروز هم شرط میزارم:
10 تا 15 تا لایک
فصل 2 پارت 17
جین: هه...ما هممون با هم 6 تا هیولاییم چطوری ممکنه نتونیم پیداشون کنیم؟
ا.ت: از اینکه میتونیم بگیریمشون مطمئنم ولی چجوری قراره پیداش کنیم؟؟
نامجون: احساس میکنم یه چیزیو بهمون نمیگی..
جین: ذهن من مثل یه راداره...میتونم تشخیص بدم چه اتفاقای عجیبی دور و برمون رخ میده...مگه اینکه هیولایی باشه که نتونم ردشو بزنم آخه بعضی از هیولاها این قدرتو دارن
ا.ت: برگام...نکنه قدرت دیگه ای داری به ما نگفتی؟؟
جین: نه والا دیگه چیزی ندارم😐
جونگ کوک: خب ساعت چند بریم؟؟
تهیونگ:*با بالشت بهش حمله میکنه* مرض داری هر دفعه اینو میگی یعنی نمیتونی اون دهن گشادتو ببندی؟!؟!
جونگ کوک: تو اینجا رو با اردو اشتباه گرفتی؟؟
تهیونگ:*دستاشو به دعا بالا میبره* خدایا فقط میخوام یه روز جایی نرم خواسته ی بزرگیه؟!
ا.ت: حتما خیلی بزرگه😐
تهیونگ: شما هر قبرستونی میخواین برین من نمیام *دست به سینه میشینه*
جونگ کوک: تو زهر عقرب و مار و شیرموز و خیار و آناناس و هویج و بادمجون و شکر میخوری نمیای😑
تهیونگ: توروخوداااااا🥺🥺🥺
جونگ کوک: کیا میخوان امروز جایی نریم؟
تهیونگ:*دو تا دستاشو میاره بالا*
یونگی:*دستشو با تردید میبره بالا*
جونگ کوک: خب بقیه اتون میخواین بریم؟
نامجون: برای من فرقی نداره..
جین: من میخوام بررررییییم!!
ا.ت: من نظری ندارم..
جونگ کوک: پس نمیریم..
تهیونگ:*از خوشحالی میپره هوا😐*
ا.ت: مگه کسایی که نمیخواستن برن کمتر از ما نبودن؟
جونگ کوک: خودم صلاح دونستم نریم😐
ا.ت: آها😐
(چند ساعتی بعد)
جین: جونگ کوک کجاس؟
نامجون: من ندیدمش
ا.ت: من میرم ببینم کجاس..*میره دنبالش*
(..........)
ا.ت: عه تو اینجایی؟
جونگ کوک: تو برای چی اومدی؟
ا.ت: میخواستم ببینم کجایی
جونگ کوک: خب الان که دیدی...حالا برو
ا.ت: میخوای برم؟
جونگ کوک: آره
ا.ت: چرا؟
جونگ کوک: گفتمت برو
ا.ت: چرا انقدر باهام بد رفتاری میکنی؟؟
جونگ کوک:*عصبانی* چون دلم میخواد!
ا.ت: پس منم دلم میخواد...نمیرم!!
جونگ کوک: گفتم بروو!!
ا.ت: تو دلت میخواد بداخلاقی کنی منم دلم میخواد نرم مشکلیه؟
جونگ کوک: خیلی رو مخی!!
ا.ت: که چی؟
جونگ کوک:*داد* گفتم برو!!!
ا.ت:*یه قدم میره عقب*شوکه*
جونگ کوک:*ازش فاصله میگیره*
ا.ت: چیزیه که نمیتونی بگی؟ اگه ناراحتی عیبی نداره میتونی بهم بگی شاید تونستم کمکت کنم..*لبخند*
جونگ کوک: میخوای بدونی واقعا از چی ناراحتم؟
ا.ت:..........
جونگ کوک:..
نمیدونین ذوق عجیبی دارم جای بد کات کردم🤣 بقیش فردا
سعی میکنم براتون دیر بزارم😂
امروز هم شرط میزارم:
10 تا 15 تا لایک
۱۷.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.