در زند گویا بهار آمد به شهر
در زند گویا بهار آمد به شهر
اسب خود را زین، سوارآمد به شهر
سرزمینم با مرض مأنوس شد
کشته ها باعث همین ویروس شد
یک طرف را بی غذایی می کشد
یک طرف را بی وفایی می کشد
وایِ من که سال نو هی ها شود
آه دل بر سینه ام غم ها شود
اسب خود را زین، سوارآمد به شهر
سرزمینم با مرض مأنوس شد
کشته ها باعث همین ویروس شد
یک طرف را بی غذایی می کشد
یک طرف را بی وفایی می کشد
وایِ من که سال نو هی ها شود
آه دل بر سینه ام غم ها شود
۵.۰k
۱۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.