عشقجنایت

#عشق_جنایت 🔪
پارت49

جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(فرار)

رفتیم سمت اتاق جینو و با هم خوابیدیم.....

-
ویو صبح:


لیا : بیدار شدم دیدم جیمین زل زده بهم

جیمین: صبح بخیر

لیا: خواستم پاشم که یهو .....

لیا: آخ.... کمرم

جیمین: ( خنده )

لیا: مرض کنده داری

جیمین: کمکش کردم بلند بشه .... ورفتیم پایین دیدیم همه سر میز صبحانه نشستن

جینو: صبح بخیر دیشب خوش گذشت

همه :( خنده )

لیا : زهر ... با جیمین رفتیم نشستیم صبحانه خوردیم ، بعد از تموم شدن صبحانه دوباره خواستم بلند شم که یهو .....

لیا: آخ....  جلوی دهنم رو گرفتم و توی دلم لعنتی به خودم فرستادم

جینو: جیمین جان خسته نباشی

بقیه که داشتن سعی میکردن نخندن  از سر میز بلند شدن و هرکی رفت به کاراش برسه

میا : جینو یه دقیقه بیا اتاقم کارت دارم

جینو: باش الان میام
اینو گفتم و رفتم بالا توی اتاق میا ...

جینو: کاری داشتی ؟

میا : آره،  الان میخوای دقیقا چیکار کنی ؟

جینو: مشخصه کاری که بخاطرش اومدم اینجا

میا : یعنی الان میخوای باباش رو بکشی

جینو: قطعا این همه مدت منتظر همچین موقعی بودم

میا : کی میخوای نقشه رو عملی کنی ؟

جینو: بزودی(با لبخند از اون لبخند هایی که میا یه خوبی می‌شناخت و از اتفاقات بعدش میترسید )

لیا : وقتی داشتم از کنار اتاق میا رد میشدم صداشون رو شنیدم ولی منتظر موندم تا جینو بیاد بیرون

جینو : از اتاق اومدم بیرون که یهو یه چیزی از پشت دستم رو گرفت و به داخل اتاق هول داد ...

جینو: آخ ...چیکار میکنی ؟

لیا : قضیه  چیه ؟ واسه چی اومدی اینجا ؟

جینو : من الان باید به تو هم توضیح بدم

لیا : منتظرم

جینو: از کجا مطمعن باشم به کسی چیزی نمیگی

لیا : قول میدم

جینو: و این چقد ارزش داره

لیا : تو به من اعتماد نداری؟

جینو: من حتی به خودمم اعتماد ندارم چه برسه به تو ، آنقدر ضربه خوردم تا به کسی اعتماد نکنم

لیا: ولی اینبار به من اعتماد کن لطفا،  مطمعن باش به کسی نمیگم درضمن تو خیلی چیزا راجب من میدونی که حتی ینا نمیدونه

جینو : خیل خوب بشین تا بهت بگم .....
بعد برای لیا توضیح دادم

لیا: الان یعنی  تو عاشق جونگکوک نیستی

جینو: الان این همه توضیح دادم باز داری اینو میپرسی

لیا: ولی آخه

جینو : اره خودمم هنوز مطمعن نیستم ولی نباید بزارم این اتفاق بیوفته .... تو که نمیخوای به کسی بگی ؟

لیا: نه نگران نباش

جینو: باشه حالا بیا بریم پایین

ینا : کجا بودین نیم ساعت

جینو: میا کارم داشت رفتم پیشش

ینا: میا که چند دقیقه پیش با شوگا رفت بیرون

جینو: وای چقد سئوال میپرسی بعدش هم داشتم با لیا حرف میزدم راجب یه کاری
( وای رو با داد گفت )

ینا: خب حالا بیا منو بخور

ادامه دارد:-)
دیدگاه ها (۰)

#عشق_جنایت 🔪پارت50یِنا:خودم فهمیدم چی شده(زیر لب)جینو:چیزی گ...

#عشق_جنایت 🔪پارت52ویو رسیدن به خونه مادر تهیونگ:تهیونگ:مامان...

#عشق _جنایت 🔪پارت48شوگا:جونگکوک که با عصبانیت داشت به جینو و...

#عشق_جنایت 🔪پارت47شوگا : wow چه خانم زیبایی( روبه میا) تهیون...

#عشق _جنایت🔪پارت 44 میا:برو به بچه یاد بده..... جینو:اوک بای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط