عشقجنایت

#عشق_جنایت 🔪
پارت52

ویو رسیدن به خونه مادر تهیونگ:

تهیونگ:مامان من اومدم

م.ت:خوش اومدی پسر نازم

تهیونگ:با یه مهمون اومدم

م.ت:تو بیا تو مهمونتم بیار...

(تهیونگ و یِنا رفتن داخل خونه)

تهیونگ:زنم و آوردم مامان

م.ت:وای پسرم زن گرفته از ترشیدگی در اومده....

یِنا:(😂)

تهیونگ:(😐)

یِنا:مامان جون راستش ما یه پسرم داریم(😊)

م.ت:چرا نیاوردیش؟

یِنا:آخه میخواست با خاله اش بره بیرون

م.ت:اوخدا حتما بعدا بیار باشه؟

یِنا:چشم

م.ت:تو چقدر نازی تو حتما روحیه لطیفی داری....

تهیونگ:مامان اصلا یِنا رو اینجوری نگاه نکن(😁)

م.ت:اِوا عزیز دلم شغلت چیه؟
میدونی شغل پسرم چیه؟...

یِنا:(😂)

م.ت:چرا میخندی عزیزم؟

یِنا:آخه برام سواله به یه قاتل چطوری میگین روحیه لطیفی داره(😂)

م.ت:تهیونگ این چی میگه؟

تهیونگ:راستش مامان یِنا هم شغل من و میدونه و هم خودشم شغل من و داره

م.ت:براوووووو

تهیونگ/یِنا:(خنده)

خلاصه بعد صحبت های شیرینی که بین مون رد و بدل میشد خدافظی کردیم و لباسامون و موهام و نو درست کردیم و رفتیم سمت ماشین و حرکت کردیم سمت خونه....

(بچه ها ساعت 4 بود)

ویو ‌کافه:

میا:به به هیونگی داره آیس پک میقوله به من نمیده(چشمک)

هیونگ:خاله جون دوست داری بقول

میا:نه فدات شم میخواستم ببینم دوست داری به منم بدی که دیدم میدی ولی من نمقولم

شوگا:میخوای برای من و بقول

میا:بده ببینم

(میا آیس پک شوگا رو خورد)(منحرف نشید دوستان آیس پک😂)

شوگا:خوبه‌؟

میا:عالیههههه

هیونگ:برا من چی؟

میا:برای تو بهترینه

هیونگ:تو که نقول دی...

میا:ولی میدونم چیزی که تو میقولی خیلی عالیههههه

هیونگ/شوگا:(خنده)

میا:بعد اینکه تو کافه کلی کیف کردیم دیدیم ساعت 4 شده که ما هم تصمیم گرفتیم بریم ولی قبلش رفتیم سوپری و کلی چیپس و خوراکی های مختلف گرفتیم که امشب با بچه ها فیلم ببینیم بقولیم....

(لیا و جیمین خونه بودن دوستان)

ویو خونه:

میا:ما اومدیم

لیا:خوش اومدین

شوگا:سلام داداش

جیمین:چه عجب

شوگا:دست زدی شد سه وجب(😂)

جیمین:کصکش(😐)

شوگا:(😐😁)

لیا:تموم کنید

شوگا/جیمین:اوکی

میا:خسته شدم

یِنا:ما هم اومدیم

هیونگ:مامانی

تهیونگ:هِلوووو

هیونگ:سلام بابایییییی

یِنا:سلام به همه

‌پرش زمانی به ساعت 8 شام:

(همه پایین بودن ولی یِنا بالا بود داشت لباس میپوسید)

ادامه دارد:-)
دیدگاه ها (۰)

#عشق_جنایت 🔪پارت53تهیونگ:بیب بیایِنا:اوکی ددیهیونگ:بابا چرا ...

#عشق_جنایت 🔪پارت55کوک:وسیله هاتو جمع کن....جینو:نمیامکوک:لجب...

#عشق_جنایت 🔪پارت50یِنا:خودم فهمیدم چی شده(زیر لب)جینو:چیزی گ...

#عشق_جنایت 🔪پارت49جینو/یِنا:امشب ترجیح میدیم پیش هم بخوابیم(...

#عشق_جنایت 🔪پارت47شوگا : wow چه خانم زیبایی( روبه میا) تهیون...

#عشق _ جنایت 🔪پارت27میا: رفتیم پایین  تا صبحانه بخوریم ینا :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط