× اوه وضعیت خیلی خیته خب به احتمال زیاد دوست داره و توعم
× اوه وضعیت خیلی خیته خب به احتمال زیاد دوست داره و توعم یه علائمی داری ولی از یه راه میشه تشخیص داد اونم اینه که امروز هی به جیمین و بقیه بچسبی و ببینیم ری اکشنش چیه اگ غیرتی شد که دوست داره اگ نه که نداره
+ اره این بهتربن راهه
خلاصه که خودمونو اما ه کردیم ارایش کردیم لباس پوشیدیم همینجوری داشتیم دلقک بازی میمردیم که دیدیم جیمین درو بار کرد اومد داخل گف
= هی واو چه بانو های زیبایی مخصوصا یورا مادمازل امروز منو همراهی میکنید
+ با کمال میل موسیو
خلاصه باهم خندیدیمو از پله ها پایین رفتم تا رسیدم دنبال کوک گشتم ولژ پیداش نکردم ای بخشکی شانس
+ جیمین این کوک نیومده
= نه خر اقا گفتش باید بره تهیونگو بیاره ماشینه تهیونگ پنجر شده
+ عا اوکی
خلاصه رفتیم یزره الکل خوردیم و رقصیدیم که کوک اومد
+ عا کوک
بدو رفتم سمتش واو هیلی جنتلمن و جذاب شده بود
+ کجا بودی
_ تقصیر این چسو بود از بس لفطش داد
= یورا با اینجا
+ عا من فعلا میرم بعدا میبینمتون
رفتم پیس جیمین بعد چند دقیقه دنبال کوک گشتم و با چیزی که دیدم خشکم زد ..
کوک داشت دوست دوران دبیرستانمو میبوسید نمیدونم چرا گریم گرف و بدو رفتم دسشویی داشتم به صورتم اب میزدم که هانا ( همونی که کوک بوسش کرد ) اومد ( هانا رو با #نشون میدم )
# اوه یورا جون تو کجا اینجا کجا
+ هانا جون والا من اینو باید از تو بپرسم
# من که با کوک اومدم دیگه
+ عزیزم کوک با تهیونگ اومده
# درسته ولی وقتی ماشین تهیونگ درست ضد اومد دنبال من فک کنم الانم پایین دیدیمون درسته اووووهههه بیبی نکته به خاطر اون داری گریه میکنی
چییی عمرا بزارم بفهمه بخاطر اون گریه کردم
+ نه عزیزم گریم از سر ذوقه اخه میدونی همین الان کسی که دوسش دارم بهم اعتراف کرد
اوف عین سگ دارم گو میخورم
# عزیزم پالا تا اونجایی که من یادمه سگم به تو پا نمیداد همه بهخاطر اینکه خواهر کوک بودی پیشت بودن حالا کی هس
هعی اینو راست میگه ولی الان چه کنمممممم بگم کیه که یهو
= بیب نمیخوای بیای پایین همه منتظر تو هستنا
یه چشمک بهم زد که فهمیدم داره نقش بازی میکنه خداروشک به موقع رسید
+ عا اوه ساری بیب بریم فعلا هانا جون دست جیمین و گرفتم و رفتم پایین و به جیمین گفتم
+ چیشد چرا یهو نقش بازی کرد که گف
حقیقتا قصد ادامه دادن نداشتم تا اینکه کامنت یکی رو خوندم و بهم روحیه داد و تصمیم گرفتم ادامه بدم
+ اره این بهتربن راهه
خلاصه که خودمونو اما ه کردیم ارایش کردیم لباس پوشیدیم همینجوری داشتیم دلقک بازی میمردیم که دیدیم جیمین درو بار کرد اومد داخل گف
= هی واو چه بانو های زیبایی مخصوصا یورا مادمازل امروز منو همراهی میکنید
+ با کمال میل موسیو
خلاصه باهم خندیدیمو از پله ها پایین رفتم تا رسیدم دنبال کوک گشتم ولژ پیداش نکردم ای بخشکی شانس
+ جیمین این کوک نیومده
= نه خر اقا گفتش باید بره تهیونگو بیاره ماشینه تهیونگ پنجر شده
+ عا اوکی
خلاصه رفتیم یزره الکل خوردیم و رقصیدیم که کوک اومد
+ عا کوک
بدو رفتم سمتش واو هیلی جنتلمن و جذاب شده بود
+ کجا بودی
_ تقصیر این چسو بود از بس لفطش داد
= یورا با اینجا
+ عا من فعلا میرم بعدا میبینمتون
رفتم پیس جیمین بعد چند دقیقه دنبال کوک گشتم و با چیزی که دیدم خشکم زد ..
کوک داشت دوست دوران دبیرستانمو میبوسید نمیدونم چرا گریم گرف و بدو رفتم دسشویی داشتم به صورتم اب میزدم که هانا ( همونی که کوک بوسش کرد ) اومد ( هانا رو با #نشون میدم )
# اوه یورا جون تو کجا اینجا کجا
+ هانا جون والا من اینو باید از تو بپرسم
# من که با کوک اومدم دیگه
+ عزیزم کوک با تهیونگ اومده
# درسته ولی وقتی ماشین تهیونگ درست ضد اومد دنبال من فک کنم الانم پایین دیدیمون درسته اووووهههه بیبی نکته به خاطر اون داری گریه میکنی
چییی عمرا بزارم بفهمه بخاطر اون گریه کردم
+ نه عزیزم گریم از سر ذوقه اخه میدونی همین الان کسی که دوسش دارم بهم اعتراف کرد
اوف عین سگ دارم گو میخورم
# عزیزم پالا تا اونجایی که من یادمه سگم به تو پا نمیداد همه بهخاطر اینکه خواهر کوک بودی پیشت بودن حالا کی هس
هعی اینو راست میگه ولی الان چه کنمممممم بگم کیه که یهو
= بیب نمیخوای بیای پایین همه منتظر تو هستنا
یه چشمک بهم زد که فهمیدم داره نقش بازی میکنه خداروشک به موقع رسید
+ عا اوه ساری بیب بریم فعلا هانا جون دست جیمین و گرفتم و رفتم پایین و به جیمین گفتم
+ چیشد چرا یهو نقش بازی کرد که گف
حقیقتا قصد ادامه دادن نداشتم تا اینکه کامنت یکی رو خوندم و بهم روحیه داد و تصمیم گرفتم ادامه بدم
۶.۴k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.