بیا وقتی صداقتسوزن گمگشته در انبار بی مهریست

بیا وقتی صداقت،سوزن گمگشته در انبار بی مهریست...

بیا وقتی گره در ابروان را هیچ دندانی ، به جز دندان نیش ِ "پول" ، یاری نیست...

بیا وقتی که دشمن قصه از مریم سرایید و شقایق را به یغما برد...

بیا وقتی تماشا خانه چی ما را، به رقص این عروسک های قلابی سرگرم کرد...

بیا وقتی که ایمان زیر دست غربیان بازیچه شک شد...

بیا وقتی که دنیامان لبریز از "هیاهوی مترسک" شد..

بیا وقتی نجابت زیر لنز سرخ و سبز دختران گم شد...

بیا وقتی که چشم پاک مادران، در خانه های پایین شهر بارانیست...

بیا وقتی که شاعر می سراید که :چرا در شهر ما پاییز طولانیست...

بیا باشیم...

نشاید در چنین عصری سر در لاک خود بردن...

بیا باشیم ، بفهمیم،دست کم اشکی بریزیم ،ناله ای، آهی...

بیا با هم بگرییم تا که شاید اشکمان رودی شود،تا لکه های ننگ را از دامن پاک تمدن ها بشویاند...
دیدگاه ها (۱۷)

عاشقانه های قدیمی قشنگ تر بود... به بهونه تلفن عمومی هم که ش...

تمام کیک‌هایی که بلد بودیم را پختیم. چند مدل شیرینی درست کرد...

وقتی بعد از یک دنیا رنج از پی گنجی که سالهاست نقشه اش کف د...

این روزها پای احساسم لنگ می زند ومفهوم زنده بودن را نمی توان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط