عشق لجباز

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀

#part_42

#طاها
نور خیلی بدی ب چشمم میخورد چشمامو باز کردم و دیدم رها پرده های اتاقو کشیده ک نور بیاد

رها:طاهااااااا بیدار شو

طاها:آییییی رها کور شدم پرده رو بکش
رها:بسه دیگه چقد میخوابی

رها اومد پرید روی تخت و شروع کرد ب ور رفتن با موهامو
رها:هییییی خدا موهات چقد خوشمله از اولم خوشگل بودش ولی الان خوشگل نر شده
طاها:قربونت
رها:پاشو دیگه بریم صبحونه بخوریم
طاها:بوسم کن تا بیدار بشم

رها لباشو گذاشت روی لبام و خودشم نشست روی شکمم و ی بوسه ریز ب هم دادیم ک در با شدت باز شد

#رها
حس شیطونیم گل کردع بود و لبامو گذاشتم روی لب های طاها ک یهویی در باز شد و طبق معمول نازی بود

نازی:ببخشید فکنم اشتباه اومدم
طاها:دختر یه در بزن شاید لخت بودم😂

نازی:ببخشیدا اقا طاها شما خبر ندادین ک میخواین عملیات انجام بدید و باید اطلاع می‌دادین و ب ما نگفتید رل زدید
پایین منتظریم زود بیاد

و نازی رفت و درو بست

طاها:خب ادامش
رها:هوووف دیگه حسش رفت ولم کن

طاها:ای بابا رها فقط زد حال میزنی
رها:پاشو بابا من رفتم پایین زود بیا

از روی طاها بلند شدم و رفتم پایین ک بچه ها سر میز بود سلام کردم و نشستم بعد از چن دیقه طاها اومد سر میز نشست و صبحونه خوردیم

شکیب:بچه ها من خسته شدم دیگه برگردیم تهران

مبین:ارع

طاها:اول از همه ی چیزی بگم منو رها رل زدیم البته رل نمیمونیم وقتی ک برگشتیم تهران میرم خاستگاری

بچه ها همه پریدن روی سرو کلمون و تبریک گفتن و قرار شد بعد از ظهر یکم بریم لب دریا بشینم

ادامه دارد ... •📕❤•


#پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
دیدگاه ها (۱)

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_43#طاهاصبحونه رو خوردیم و دخترا جمع کر...

🎀💕•عشق لجباز •💕🎀#part_44#طاهابا هزار بدختی رها رو از بغلم بی...

قدیمی🙂💔

اخ ننه قلبم خدااا🥺🥺🥺🥺🥺 #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پ...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط