پارت ۵
پارت ۵
《 فیک اسمات مدرسه ای 》
تهیونگ : باز گفت
ا.ت : اشکال نداره همه از این مدلی دوست ها داریم
تهیونگ : این بد جور حرص میده
ا.ت : بدتر از دوست من ؟
تهیونگ : اونو دیگه نمیدونم 'خنده' دوستت اینجا تو دانشگاه هست ؟
ا.ت : 'خنده' اره تو همین دانشگاه هست فقط تو رشته پزشکی هست
تهیونگ : واو واقعا خیلی حوصله میخواد پزشکی
ا.ت : 'خنده' اره
دیگه تا پایان غذا هیچ حرفی نزدیم برای زنگ بعدی به سمت کلاس رفتیم تو راه
جکسون : تهیونگ میبینم خوب مخشو زدی
تهیونگ : جکسون باز شروع نکن
جکسون : مگه دروغ میگم ؟
تهیونگ : ما فقط دوست هستیم
جکسون : همین دوستی ببین چه جوری عشق تبدیل میشه
تهیونگ : چرا همه اینو میگن
جکسون : چون به هم میاین
جین : تهیونگ کجایی از وقت تا حالا همه ی دانشگاه رو دنبالت کردیم
کوک : تهیونگ خوب میبینم جفت جور شدین
تهیونگ : کوک تو هم ؟
کوک : من چی ؟
نامجون : بعدن حرف میزنیم حالا بیان بریم
همه : اوکی
رفتیم سمت میز هامون نشستیم
ا.ت : متاسفم باعث شدم دوستات ناراحت بشن
تهیونگ : این حرف رو نزن 'خنده ریز'
ا.ت : 'خنده ریز'
بلخره زنگ خورد وسایلمو جمع کردم به سمت خونه حرکت کردم رسیدم خونه کارامو کردم یه نودل درست کردم یکم فیلم دیدم جزوه هامو پاک نویس کردم درس هامو خوندم ساعت ۷ شب شده بود راستی چرا امروز یونا رو ندیدم به یونا زنگ زدم
مکالمه یونا و ا.ت
یونا : بله
ا.ت :سلام
یونا : سلام (سرد)
ا.ت : باز چی شده باهام سرد رفتار میکنی
یونا : خودتی چی فکر میکنی
ا.ت : عشوه بازی در نیار بگو
یونا : خوب با اون پسره همکلاسیت میچرخیدی برو به اون زنگ بزن نه من
ا.ت : وااای ببخشید
یونا : وااای ببخشید
ا.ت : اذیت نکن خوب دارم معذرت خواهی میکنم
یونا : خوب حالا فکرامو میکنم چی کار داشتی ؟
ا.ت : بیا پیشم تنهام
یونا : تو بیا
ا.ت : باشه پس الان راه میفتم
یونا : باشه خدافظ
ا.ت : خدافظ
یه هودی مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم به سمت خونش راه افتادم فقط چندتا کوچه فاصله داشتیم
تق تق (مثلا صدای در )
یونا : کیه ؟
ا.ت : به نظرت کی میتونه باشه
یونا : شما نمیشناسم
ا.ت : میشناسی خوبم میشناسی در رو باز کن
یونا : مزاحم نشو گمشو برو
ا.ت : یوناااااا
یونا در باز کرد
یونا : یادم باشه به دوست پسرت بگم باهات هیج وقت قهر نکنه
ا.ت : تو که بدتری
یونا : وای وای نمکدون خندیدم
ا.ت : گفتم که بخندی 'خنده ریز'
یونا : وادا فاک دیوونه
ا.ت : ازت بزرگترم
یونا : فقط یه هفته
ا.ت : همین یه هفته هم مهمه
یونا : 😐
یونا :خوب از اون پسره بگو چقدر بیشتر پیش من بهت خوشمیگذره
ا.ت : اون فقط یه دوست هست
یونا : هووم حتما
ا.ت :....
پایان پارت ۵
لایک : ۱۰
کامنت :۱۲
ممنون
《 فیک اسمات مدرسه ای 》
تهیونگ : باز گفت
ا.ت : اشکال نداره همه از این مدلی دوست ها داریم
تهیونگ : این بد جور حرص میده
ا.ت : بدتر از دوست من ؟
تهیونگ : اونو دیگه نمیدونم 'خنده' دوستت اینجا تو دانشگاه هست ؟
ا.ت : 'خنده' اره تو همین دانشگاه هست فقط تو رشته پزشکی هست
تهیونگ : واو واقعا خیلی حوصله میخواد پزشکی
ا.ت : 'خنده' اره
دیگه تا پایان غذا هیچ حرفی نزدیم برای زنگ بعدی به سمت کلاس رفتیم تو راه
جکسون : تهیونگ میبینم خوب مخشو زدی
تهیونگ : جکسون باز شروع نکن
جکسون : مگه دروغ میگم ؟
تهیونگ : ما فقط دوست هستیم
جکسون : همین دوستی ببین چه جوری عشق تبدیل میشه
تهیونگ : چرا همه اینو میگن
جکسون : چون به هم میاین
جین : تهیونگ کجایی از وقت تا حالا همه ی دانشگاه رو دنبالت کردیم
کوک : تهیونگ خوب میبینم جفت جور شدین
تهیونگ : کوک تو هم ؟
کوک : من چی ؟
نامجون : بعدن حرف میزنیم حالا بیان بریم
همه : اوکی
رفتیم سمت میز هامون نشستیم
ا.ت : متاسفم باعث شدم دوستات ناراحت بشن
تهیونگ : این حرف رو نزن 'خنده ریز'
ا.ت : 'خنده ریز'
بلخره زنگ خورد وسایلمو جمع کردم به سمت خونه حرکت کردم رسیدم خونه کارامو کردم یه نودل درست کردم یکم فیلم دیدم جزوه هامو پاک نویس کردم درس هامو خوندم ساعت ۷ شب شده بود راستی چرا امروز یونا رو ندیدم به یونا زنگ زدم
مکالمه یونا و ا.ت
یونا : بله
ا.ت :سلام
یونا : سلام (سرد)
ا.ت : باز چی شده باهام سرد رفتار میکنی
یونا : خودتی چی فکر میکنی
ا.ت : عشوه بازی در نیار بگو
یونا : خوب با اون پسره همکلاسیت میچرخیدی برو به اون زنگ بزن نه من
ا.ت : وااای ببخشید
یونا : وااای ببخشید
ا.ت : اذیت نکن خوب دارم معذرت خواهی میکنم
یونا : خوب حالا فکرامو میکنم چی کار داشتی ؟
ا.ت : بیا پیشم تنهام
یونا : تو بیا
ا.ت : باشه پس الان راه میفتم
یونا : باشه خدافظ
ا.ت : خدافظ
یه هودی مشکی با یه شلوار مشکی پوشیدم به سمت خونش راه افتادم فقط چندتا کوچه فاصله داشتیم
تق تق (مثلا صدای در )
یونا : کیه ؟
ا.ت : به نظرت کی میتونه باشه
یونا : شما نمیشناسم
ا.ت : میشناسی خوبم میشناسی در رو باز کن
یونا : مزاحم نشو گمشو برو
ا.ت : یوناااااا
یونا در باز کرد
یونا : یادم باشه به دوست پسرت بگم باهات هیج وقت قهر نکنه
ا.ت : تو که بدتری
یونا : وای وای نمکدون خندیدم
ا.ت : گفتم که بخندی 'خنده ریز'
یونا : وادا فاک دیوونه
ا.ت : ازت بزرگترم
یونا : فقط یه هفته
ا.ت : همین یه هفته هم مهمه
یونا : 😐
یونا :خوب از اون پسره بگو چقدر بیشتر پیش من بهت خوشمیگذره
ا.ت : اون فقط یه دوست هست
یونا : هووم حتما
ا.ت :....
پایان پارت ۵
لایک : ۱۰
کامنت :۱۲
ممنون
۳۷.۰k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.