((part ¹³))
((part ¹³))
ا. ت: کوک خواهرم پیش شماس؟... خواهس میکنم راستشو بهم بگو
کوک: نگران نباش جاش امنه
ا. ت: یعنی چی جاش امنه.... اصن من می خوام ببینمش
کوک: این لجبازیات آخر کار دستت میده ها
ا. ت: گفتم می خوام ببینمش(داد)
کوک: مجبورم نکن کاری که خشت نمی یاد بکنم
ا. ت: هر کاری می خوای بکن فقط بزار ببینمش
ویو ا. ت
اینو گرفته تم که کوک خنده شیطانیی بهم زدو رفت بیرون... نمی دونستم این همه شجاعت رو از کجا اوردم... داشتم فک می کردم که چرا زودتر جلوشون واینستادم... تو حال خودم بودم که در باز شدو کوک و تهیونگ اومدن تو
تهیونگ: باز ترست ریخته؟... خیلی وقته که تنبیه نشدی نه
ویو ا. ت
ترس افتاد تث جونم ولی ضعف نشون ندادم
ا. ت: بابد همون اول جلوت وایمی ستادم
تهیونگ: خب باشه ولی فکنم اگه دو شب زیرم باشی به غلط کردن بیوفتی
ا. ت: من... من که... چی... چیزی نگفتم... فقط می خوام خواهرمو ببینم
تهیونگ: خواهرت؟... گفتم که جاش امنه
ا. ت: کوک خواهرم پیش شماس؟... خواهس میکنم راستشو بهم بگو
کوک: نگران نباش جاش امنه
ا. ت: یعنی چی جاش امنه.... اصن من می خوام ببینمش
کوک: این لجبازیات آخر کار دستت میده ها
ا. ت: گفتم می خوام ببینمش(داد)
کوک: مجبورم نکن کاری که خشت نمی یاد بکنم
ا. ت: هر کاری می خوای بکن فقط بزار ببینمش
ویو ا. ت
اینو گرفته تم که کوک خنده شیطانیی بهم زدو رفت بیرون... نمی دونستم این همه شجاعت رو از کجا اوردم... داشتم فک می کردم که چرا زودتر جلوشون واینستادم... تو حال خودم بودم که در باز شدو کوک و تهیونگ اومدن تو
تهیونگ: باز ترست ریخته؟... خیلی وقته که تنبیه نشدی نه
ویو ا. ت
ترس افتاد تث جونم ولی ضعف نشون ندادم
ا. ت: بابد همون اول جلوت وایمی ستادم
تهیونگ: خب باشه ولی فکنم اگه دو شب زیرم باشی به غلط کردن بیوفتی
ا. ت: من... من که... چی... چیزی نگفتم... فقط می خوام خواهرمو ببینم
تهیونگ: خواهرت؟... گفتم که جاش امنه
۱۴.۱k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.