پارت ۱

پارت ۱

روانشناس روانی

[]----------<🔫>-----------[]

ویو ات

امروز جلسه ۲۰ جونگ کوک و واقعا عجیبه چون بیمارهای من تو جلسه ۱۰ خوب میشن اون خیلی مقاومت میکنه تو این مدت که به مشاوره میومد منو شیفته خودش کرده اون هروز میشنه و از زندگیش بهم میگه
و اگه امروز حالش خوب نشه مجبورن اعدامش کنن ولی من نمیخوام این اتفاق بیوفته
تق تق *مثلا صدای در 🤗*
ات : بفرمایین
کوک اومد تو دستبند دستش بود پلیسا دستبند رو باز کردن و رفتن

ویو کوک

من میدونم دکترم از من خوشش میاد پس چرا از این موقعیت استفاده نکنم
کوک : ات
با اسم صداش کردم چپ چپ نگام کرد گفتم
کوک : میدونم منو دوست داری و منم میخوام دوست داشته باشم
ات : خب ؟
کوک : خب اینکه تو نمیخوای باهم ازدواج کنیم و یه زندگی جدید رو شروع کنیم
ات : چرا میخوام
کوک : پس خودت رو صابت کن
ات : چطور
کوک : باید.......

ببخشید اگه کم شد
چون تازه مینویسم نمیخوام زیاد شرط بزارم و بیشتر اوقات شرط نمیزارم ولی یه اینبار شرط میزارم
لایک : ۴
کامنت : ۴