حقیقت پنهان🌱
حقیقت پنهان🌱
part 99
پایان فصل دو💙🐬
+ایشالا پیدا میشه
-هعیی
امید به خدا
+کاری نداری عزیزم
ارسلان. دیانا. نیکا: 😳😳
ارسلان: یه لحظه خودم پشمام ریخت که چرا همچین حرفی زدم😑
ولی خب نمیشد جمعش کرد
-نه خدافظ(شوکه شده)
دیانا:* گوشییو قطع کردم و جیغی کشیدم و پریدم بالا
ولی خب چون روی پله ها بودم افتادم پایین*
محراب: یا ابلفضلل
ممد: دختر خودتو به کشتن دادی
دیانا:*با موهای شولیده پولیده با جیغ و هیجان پاشدم گفتم*
دیانا: بهم گفت عزیزممممم
واهایی
🎶لل لل لل
چقدر نازم
لل لل لل
به خودم مینازمم🎶
پانیذ: عزیزممم
دندونت فک کنم شکسته
دیانا: اصلاااا واسم مهم نیستت
بهم گفت عزیزم
واهایی
عسل: نه انگار واقعا شکسته. داره از دهنت خون میاد
دیانا:*یه لحظه ترسیدم
دستمو گذاشتم روی لبم و برداشتم. انگشتمو که نگاه کردم دیدم بعله
خون روی دستمه
رفتم آب بهش زدم
یه تیکه از دندونم شکسته بود*
محراب: ببین این داداش ما چیکار کرده با تو
مهشاد:محرااااببب
پانیذ: حالا چی گفت؟ کجا بود؟؟
دیانا: کی؟
پانیذ: همین عزیزمم
دیانا: کیو میگی؟؟؟
ممد: هیچچ
ابجی مون سرش خورده به سنگ
دیانا: خب کیو میگینن
مهشاد: ارسلان دیگهه
دیانا: آهااانن😍خب بله
چی داشتید میگفتید
عسل: عزیز من
دیانا: جانم عزیزم😍
پانیذ: کسی فعلا بهش نگه عزیزم😑
عسل: ببین دیانا
تو به کی زنگ زدی؟؟ ارسلان
درسته
دیانا: اره اره
عسل: خب ازش پرسیدی ك کجایی
دیانا: اره
عسل: خب گفت کجاعه؟
دیانا: ها؟
عسل:*دستمو کوبیدم رو پیشونیم*
پانیذ: آخه من خارتو........
مهشاد:*جلو دهنشو گرفتم*
ممد: به ارسلان که زنگ زدی چیگفت گفت کجاعهههه(عصبی به تمام معنا)
دیانا: گفت عزیزم(خمار)
ممد: دیگه چیزی نگفت؟؟؟؟؟(داد)
دیا: چرا گفت. گفت داره میره تهران واسه مامانش یه مشکلی پیش اومده و الان باید بره اونجا
ممد: آها حالا شدد
پ چرا خبر نداد؟؟؟
دیانا: نمیدونم با منم ك حرف میزد هی لکنت داشت و پته پته میکرد
محراب: منم قبل اینکه برم بخوابم یه حرفا و رفتارای عجیب غریبی داشت
ممد: نمیدونم والا از این کارای پسر نمیشه سر در اورد
خب
من خیلی خسته ام
میرم بخوابم
خبب سلام سلام
اینم یه پارت نسبتا فان تقدیم به نگاه های قشنگتووونن❤❤
دلم نیومد یه هفته صبر کنید
خدایی حمایت کنید الان نمیدونید تو چه وضعی ام و پارت گذاشتم واستون
من تازه رسیدم تهران و فردا میرسم به مقصد
الان گوشیم یک در صد بیشتر شارژ نداره و توی یه رستوران گذاشتمش توی شارژ
مث سگ هم گشنمههههه
و کمرمم خورده
اره دیگه همین😂😂
بوووووسسسس💜💜
part 99
پایان فصل دو💙🐬
+ایشالا پیدا میشه
-هعیی
امید به خدا
+کاری نداری عزیزم
ارسلان. دیانا. نیکا: 😳😳
ارسلان: یه لحظه خودم پشمام ریخت که چرا همچین حرفی زدم😑
ولی خب نمیشد جمعش کرد
-نه خدافظ(شوکه شده)
دیانا:* گوشییو قطع کردم و جیغی کشیدم و پریدم بالا
ولی خب چون روی پله ها بودم افتادم پایین*
محراب: یا ابلفضلل
ممد: دختر خودتو به کشتن دادی
دیانا:*با موهای شولیده پولیده با جیغ و هیجان پاشدم گفتم*
دیانا: بهم گفت عزیزممممم
واهایی
🎶لل لل لل
چقدر نازم
لل لل لل
به خودم مینازمم🎶
پانیذ: عزیزممم
دندونت فک کنم شکسته
دیانا: اصلاااا واسم مهم نیستت
بهم گفت عزیزم
واهایی
عسل: نه انگار واقعا شکسته. داره از دهنت خون میاد
دیانا:*یه لحظه ترسیدم
دستمو گذاشتم روی لبم و برداشتم. انگشتمو که نگاه کردم دیدم بعله
خون روی دستمه
رفتم آب بهش زدم
یه تیکه از دندونم شکسته بود*
محراب: ببین این داداش ما چیکار کرده با تو
مهشاد:محرااااببب
پانیذ: حالا چی گفت؟ کجا بود؟؟
دیانا: کی؟
پانیذ: همین عزیزمم
دیانا: کیو میگی؟؟؟
ممد: هیچچ
ابجی مون سرش خورده به سنگ
دیانا: خب کیو میگینن
مهشاد: ارسلان دیگهه
دیانا: آهااانن😍خب بله
چی داشتید میگفتید
عسل: عزیز من
دیانا: جانم عزیزم😍
پانیذ: کسی فعلا بهش نگه عزیزم😑
عسل: ببین دیانا
تو به کی زنگ زدی؟؟ ارسلان
درسته
دیانا: اره اره
عسل: خب ازش پرسیدی ك کجایی
دیانا: اره
عسل: خب گفت کجاعه؟
دیانا: ها؟
عسل:*دستمو کوبیدم رو پیشونیم*
پانیذ: آخه من خارتو........
مهشاد:*جلو دهنشو گرفتم*
ممد: به ارسلان که زنگ زدی چیگفت گفت کجاعهههه(عصبی به تمام معنا)
دیانا: گفت عزیزم(خمار)
ممد: دیگه چیزی نگفت؟؟؟؟؟(داد)
دیا: چرا گفت. گفت داره میره تهران واسه مامانش یه مشکلی پیش اومده و الان باید بره اونجا
ممد: آها حالا شدد
پ چرا خبر نداد؟؟؟
دیانا: نمیدونم با منم ك حرف میزد هی لکنت داشت و پته پته میکرد
محراب: منم قبل اینکه برم بخوابم یه حرفا و رفتارای عجیب غریبی داشت
ممد: نمیدونم والا از این کارای پسر نمیشه سر در اورد
خب
من خیلی خسته ام
میرم بخوابم
خبب سلام سلام
اینم یه پارت نسبتا فان تقدیم به نگاه های قشنگتووونن❤❤
دلم نیومد یه هفته صبر کنید
خدایی حمایت کنید الان نمیدونید تو چه وضعی ام و پارت گذاشتم واستون
من تازه رسیدم تهران و فردا میرسم به مقصد
الان گوشیم یک در صد بیشتر شارژ نداره و توی یه رستوران گذاشتمش توی شارژ
مث سگ هم گشنمههههه
و کمرمم خورده
اره دیگه همین😂😂
بوووووسسسس💜💜
۶.۱k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.