پارت 10

پارت 10

تهیونگ: دوست دارم زندگیم ادی شه مثل بقیه ادما خسته شدم از مافیا بودن میخوام استراحت کنم
ات: اممم خب زندگی همه فرق داره تو هر زندگی یه دردی یا خسته دگی هس پس به زندگیت فکر نکن فرقی نداره مافیا باشی به ایندت فکر نکن زندگی طولانی نیست فقط فکر میکنی طولانیه اگر خسته هستی باید استراحت کنی من هیچ وقت به زندگیم فکر نکردم چون همش تویه رویام بودم
تهیونگ: تو دختره خیلی عجیبی هستی ببخشید اگ میگم عجیب تو بهم روحیه میدی با اون حرفات دلم میخواد هروز باهات صحبت کنم
ات: من از کلمه عجیب خوشم میاد چون واقعا عجیب هستم عجیب بودن خیلی خوبه چون همیه جوابابا نویه ذهنتن ولی نمیدونی چجوری پیداشون کنی چون فکر هایه مسخریی میاد تو ذهنت که نمیتونی به خوده قبلیت برگردی باید ذهنتو پاک کنی فقط به اون چیزی که میخوای فکر کنی چون بعدش کله جوابایه جهان تویه مغزته
تهیونگ: راست میگی اینارو از کجا میدونی؟ تو باهمه دخترا فرق داری مثل تو کم توین دنیا هستن باید به حرفت گوش کنم



ات: بهت گفتم که باید توین دنیا عجیب باشی که اینارو بگی (لبخند)
تهیونگ: اره باید عجیب باشی.... میشه... بغلت.... کنم( عصبی، استرس)
ات: لازم نیست برایه گفتن این استرس داشته باشه اره میتونی



تهیونگ اروم رفت بغل ات احساس میکرد ات فرشته نجاتش هس چون کنارش احساس راحتی میکرد ات توین چند ماه حسایی به تهیونگ داشت با اینکه خشن بود ولی میدونست یکم خوبی داره بخاطر همین پیشش رفت باهاش حرف زد تا اروم بشه ات مثل فرشه ها موهاشو شانه میکرد تهیونگ حس خوبی پیشه ات داشت حسی که تاحالا نداشت تهیونگ اتو مثل فرشته میدونست


تهیونگ: ات درخواستی داشتم (مهربون)
ات: بگو
تهیونگ: میشه هروقت بهت نیاز داشتم وقتی حالم بد بود بیای باهام حرف بزنی
ات: البته که میتونم بیام باهات حرف بزنم
تهیونگ: مرسی ات
ات: خواهش میکنم (مهربون)
تهیونگ: راستش وقتی پیشم هستی احساس ارامش میکنم تو مثل یه فرشته میمونی
ات:(خجالت) من فرشته نیستم فقط یه دوست هستم
تهیونگ: تو بیشتر از یه دوست هستی تو خدایی تو زیباترین و شجاع ترین دختر جهان هستی (چرا اینارو دارم میگم، تهیونگ تویه دلش میگه)




لایک 🔪🔪🔪🔪
#فیک_تهیونگ