باز هم مزخرف می نویسم نه

باز هم مزخرف می نویسم نه؟!

دراز کشیده بودم  زیر نارون کهن سال حیاط،دستانم مث فکرهایم یخ کرده بود!

اینکه آدم نفهمد سردرگم است یا سردرگم نیست خودش یک سردرگمی خیلی خیلی بزرگ است!

و من دیر گاهی ست که سردرگمم...

بین خواستن ها!!
دیدگاه ها (۲)

آدم است دیگر...گاهی می رود توی لاک خودش، بیرون هم نمی آید!گا...

دلم چه کودکانه بهانه "تو" رامیگیرد...اما "تو" بزرگانه به دل ...

پیکرت را نمی نویسممی‌تراشم با دستو آنقدر صیقلش می‌دهمکه چیزی...

هیچ قطاری از این اتاق نمیگذرد من اینجا نشسته ام و با همین سی...

﴿ برده ﴾۲۲ part آفتاب تازه روی قشنگ اش را به زمینی که افراد...

باز هم نمی‌دانم از کجا شروع کنم؛ از شبی که فهمیدم صدای فکرها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط