آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهای غریب همیشه زیادند

آشناهایی که میایند و میروند

آشناهایی که برای ما آشنایند

ولی ما برای آنها...

نمیدانم واقعا چرا و چگونه میشود

که همه روزی

آشنای غریب میشوند

یکی هست ولی نیست

یکی نیست ولی هست

یکی میگوید هستم ولی نیست

یکی میگوید نیستم ولی هست

و در پایان همه بودنها و نبودنها

تازه متوجه میشوی

که:
یکی بود هیشکی نبود

این است دردی که درمانش را نمیدانند

و ما هم نمیدانیم

که آن یکی که هست کیست

و آن هیچکس کجاست

کاش میشد یافت

کاش میشد شکستنی نبود

کاش میشد زیر بار این همه بودن و نبودن

خرد نشد.....
دیدگاه ها (۴)

.یا خیلی زودتر از وقت‌اش می‌آیم... مثل به دنیا آمدن‌ام...یا ...

‍ قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت ..."این زیباترین دروغِ کودکی های...

‌وقتی نمی‌خواهیم می‌خواهند ما راانگار برعکس است اصلا کار دنی...

‌‌بگو رفیق! بگو تا همیشه می مانی تو هم شبیه منی از خودت گریز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط