‍

‍
🔹 از پدر مرحومه بپرسید

از پدر مرحومه بپرسید : مرحومه دیوانگی اش را از کجا خریده بود؟ آن روز که رفت و دیوانگی خرید تو‌ کجا بودی؟

از پدر مرحومه بپرسید: مرحومه آن روان پریشی و آن عصبیت و آن مرض را از کجا آورده بود؟ آن روز که رفت و به هزار زحمت مرض گرفت برایش چه دوا و درمان کردی؟

از پدر مرحومه بپرسید: مرحومه پریشانی و آشفتگی و حال خراب را از چه کسی آموخت؟
آآن روز که الفبای غلط یادش می دادی، نمی دانستی که الفبای غلط دفتر زندگی را در خواهد پیچید؟

از پدر مرحومه بپرسید وقتی که کلاف دختر گورید و درهم شد، چرا سر رشته را پیدا نکردی؟ چرا گلیم بخت دختر را پیش از آنکه سیاه شود نشُستی؟

از پدر مرحومه بپرسید آن سالها که دختر را با درخت اشتباه گرفته بودی و در باغچه ات هی دختر می کاشتی، دختر می کاشتی، دختر می کاشتی... نمی دانستی که بدون نور نه دختر سبز می ماند نه درخت؟

هیچ مغازه ای دیوانگی نمی فروشد و هیچ کس در انتخاب رشته اش دیوانگی را برنمی گزیند.

شاید دیوانگی مرحومه مثل آن چهره ظریف و زیبا ارثیه پدر با بصیرتش باشد؛ و شاید مرحومه در خانه ای تعلیم دیده که عصبیت درس هر روزه بوده است.

از پدر مرحومه بپرسید آیا احیاناً شما معلم جنون دخترت نبودی؟