»-گفتم بیا بریم بیرون باهات کار دارم/ص بعد سالن:من:«ببخشی
»-گفتم بیا بریم بیرون باهات کار دارم/ص بعد سالن:من:«ببخشید یهو از دهنم پرید نمیدونستم همه پشتم وایسادن دارن گوش میدن»امی:«حرف نزن فقط گوش کن ببین چی میگم،دیگه نه تو به من میگی عمو نه من تورو زهرا صدا میکنم انگاری که ما باهم حرف نمیزنیم از نمره انظباطتتم کم میکنم تمام»-ولی آخه.../-ولی آخه نداره،مگه قرار نبود به هیچکس چیزی نگیم؟هان؟چون قرار نبود مشخص کنیم گفتی؟/-عمو بخدا گفتم حواسم پرت شد،خواهش میکنم یه جوری درستش میکنم/-چطوری درستش میکنی؟دیگه همه فهمیدن چی شده،الان میرن به معلم اینا میگن به فنا میرم/آتنا درو باز کرد:«آقا»امی ترسید:«وای خدا بگم چیکارت نکنه چی میخوای»-آقا میتونم بپرسم چه مزه ای بود/-میشه تمومش کنی/-آقا توروخدا/-الان اگه فهمیدی چه مزه ای بود چی میشه/-هیچی فقط میخوام بدونم/-بس کن لطفا/امی رفت آتنا هم پشت سرش پرسان پرسان رفت.آرشان اومد:«واقعا که،چرا تابلو کردی»من:«من...»-هیچی نگو،واقعا قابل تاسفه/امی و آتنا اومدن.آتنا:«آقا جان من بگین دیگه»امی:«عی وایـی!بسه دیگه هر مزه ای بود مزه گوه بود اصلا،خوبه؟ولمون کن بابا😡»با عصبانیت رفت./-چرا اینجوری کرد/من:«والا منم بودم اینجوری قاطی میکردم»
۳.۴k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.