☆♡پارت: ۵♡☆
☆♡پارت: ۵♡☆
سرمو بلند کردم که دیدم... ی پسره بالا سرمه... یکم اومد نزدیک و خم شد سمتم...
_چیشده خانم کوچولو؟ چرا گریه می کنی؟
رها: هیـ... هیچی.. هق.. هق...
اومد نزدیک تر و دستش و گذاشت رو سرم... نوازش وار میکشید رو سرم...
_اگه چیزی نشده چرا گریه می کنی؟
لهنش خیلی مهربون بود...
رها: پ.. پدرم.. هق.. می خواد مجبورم کنه بزور از.. ازدواج کنم.. هق.. هق..
_چرا؟
رها: که سرزمینمون.. هق.. بزرگتر شه.. هق..
منو اروم کشید بغلش و من توی آغوش گرمش فرو رفتم... خیلی گرم بود.. احساس ارامش بهم میداد...
_گریه نکن پدرت نمی تونه بزور کاری کنه...
با این حرفش کم کم اروم شدم... بعد بلند شد و من از بقلش اومدم بیرون...
_حالا بلند شو بریم... انگار پات زخمی شده...
اصلا متوجه زخم پام نشده بودم... حتما وقتی افتادم زخمی شده...
رها: کجا؟
_کلبه من.. بریم زخمتو ببندیم.. میای بریم؟ نترس کاریت ندارم...
رها: ب.. باشه بریم...
اروم کمکم کرد بلند شم...
_پات که زیاد درد نمی کنه؟ می تونی راه بری؟
رها: ن.. نه درد نمی کنه می تونم راه برم...
_باشه بریم...
بازومو گرفت که کمک کنه راه برم... ماه امشب کامل بود و اسمون خیلی قشنگ بود.. جنگل خیلی روشن بود و قشنگ...
نگاهی به پسره انداختم چهره قشنگ و مهربونی داشت...
رها: میگم می تونم ی سوال بپرسم؟
_البته بپرس...
رها: اسمت چیه؟
_جی هوپ.. می تونی جی هوپ صدام کنی...
رها: جی هوپ؟ اسم قشنگیه...
جی هوپ: مرسی.. اسم تو چیه؟
رها: رها...
جی هوپ: رها؟ اسمت کره ای نیست؟
رها: نه مادرم اهل ایران و پدرم کره ایه مادرم اسممو انتخاب کرده...
جی هوپ: اها.. اسم قشنگیه...
رها: کی میرسیم؟
جی هوپ: نزدیکیم...
یکم جلو تر رسیدیم به ی کلبه... کلبه قشنگی بود.. خیلی کوچیک نبود.. خیلیم بزرگ نبود...
جی هوپ: بیا بریم تو...
رها: باشه...
رفتیم تو.. توش خیلی تمیز و مرتب بود... منو برد سمت ی مبل و نشوند اونجا...
جی هوپ: بشین اینجا تا برم وسیله بیارم زخم پاتو ببندم...
رها: باشه...
جی هوپ رفت و ی جعبه کوچیک با خودش اورد و جلوم زانو زد...
جی هوپ: پاتو بده...
پامو بردم جلو روی پمبه یکم الکل ریخت و اروم روی زخمم کشید...
رها: اخخ...
جی هوپ: می سوزه؟
سرمو به نشونه اره تکون دادم...
جی هوپ: یکم تحمل کن الان تموم میشه...
رها: باشه...
سرمو بلند کردم که دیدم... ی پسره بالا سرمه... یکم اومد نزدیک و خم شد سمتم...
_چیشده خانم کوچولو؟ چرا گریه می کنی؟
رها: هیـ... هیچی.. هق.. هق...
اومد نزدیک تر و دستش و گذاشت رو سرم... نوازش وار میکشید رو سرم...
_اگه چیزی نشده چرا گریه می کنی؟
لهنش خیلی مهربون بود...
رها: پ.. پدرم.. هق.. می خواد مجبورم کنه بزور از.. ازدواج کنم.. هق.. هق..
_چرا؟
رها: که سرزمینمون.. هق.. بزرگتر شه.. هق..
منو اروم کشید بغلش و من توی آغوش گرمش فرو رفتم... خیلی گرم بود.. احساس ارامش بهم میداد...
_گریه نکن پدرت نمی تونه بزور کاری کنه...
با این حرفش کم کم اروم شدم... بعد بلند شد و من از بقلش اومدم بیرون...
_حالا بلند شو بریم... انگار پات زخمی شده...
اصلا متوجه زخم پام نشده بودم... حتما وقتی افتادم زخمی شده...
رها: کجا؟
_کلبه من.. بریم زخمتو ببندیم.. میای بریم؟ نترس کاریت ندارم...
رها: ب.. باشه بریم...
اروم کمکم کرد بلند شم...
_پات که زیاد درد نمی کنه؟ می تونی راه بری؟
رها: ن.. نه درد نمی کنه می تونم راه برم...
_باشه بریم...
بازومو گرفت که کمک کنه راه برم... ماه امشب کامل بود و اسمون خیلی قشنگ بود.. جنگل خیلی روشن بود و قشنگ...
نگاهی به پسره انداختم چهره قشنگ و مهربونی داشت...
رها: میگم می تونم ی سوال بپرسم؟
_البته بپرس...
رها: اسمت چیه؟
_جی هوپ.. می تونی جی هوپ صدام کنی...
رها: جی هوپ؟ اسم قشنگیه...
جی هوپ: مرسی.. اسم تو چیه؟
رها: رها...
جی هوپ: رها؟ اسمت کره ای نیست؟
رها: نه مادرم اهل ایران و پدرم کره ایه مادرم اسممو انتخاب کرده...
جی هوپ: اها.. اسم قشنگیه...
رها: کی میرسیم؟
جی هوپ: نزدیکیم...
یکم جلو تر رسیدیم به ی کلبه... کلبه قشنگی بود.. خیلی کوچیک نبود.. خیلیم بزرگ نبود...
جی هوپ: بیا بریم تو...
رها: باشه...
رفتیم تو.. توش خیلی تمیز و مرتب بود... منو برد سمت ی مبل و نشوند اونجا...
جی هوپ: بشین اینجا تا برم وسیله بیارم زخم پاتو ببندم...
رها: باشه...
جی هوپ رفت و ی جعبه کوچیک با خودش اورد و جلوم زانو زد...
جی هوپ: پاتو بده...
پامو بردم جلو روی پمبه یکم الکل ریخت و اروم روی زخمم کشید...
رها: اخخ...
جی هوپ: می سوزه؟
سرمو به نشونه اره تکون دادم...
جی هوپ: یکم تحمل کن الان تموم میشه...
رها: باشه...
۱۵.۱k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.