پدر خوانده پارت ۴
________________
ویو ادمین
وقتی ا/ت رفت داخل لیانا سریع اومد و ا/ت رو بغل کرد
×حالت خوبه؟
_ا..اره چیزی شده؟
×کلیپه رو
_اره دیدم مامان.... واسه.
×اره خوبی؟
_اهوم من میرم بالا
×باشه عزیزم برو
ا/ت رفت بالا و شروع کرد به آروم گریه کردن
بعد چندمین لباساش رو عوض کرد و درست و صورتش رو شست
و شامش رو خورد و رفت بالا و خوابید
ویو کوک
ساعت ۶ بیدار شدم و کارای لازمه رو کردم و رفتم پایین لیانا بیدار بود
+سلام
×سلام
که ا/ت اومد
با ا/ت به سمت کافه رفتیم
ا/ت واقعا دختر قویه و واسه همین ازش خوشم میادوقتی واسه اولین بار دیدمش فهمیدم چقدر قویه هعی... ولی حس میکنم احساسم اشتباهه مگه من چه احساسی به ا/ت دارم؟
ولش رسیدیم کافه ا/ت رفت و منم رفتم شرکت
ساعت ۱۲ جلسه داشتم تمام کارام رو کردم ساعت ۱۲ شد و رفتم تو اتاق جلسه خیلی خوب پیش رفت و قرارداد بستیم
بعد از اون دیگه نشستم به بقیه کارام رسیدم حدودا ساعت ۴ در اتاقم زده شد اجازه ی ورود دادم
+بله
#آقای جئون
+چی شده
#خوب یه کلیپ از دخترتون خیلی وایرال شده
+چی
سریع گوشیم رو چک کردم و که اون کلیپ رو دیدم و یه لبخندی زدم ا/ت هیچوقت اون لحظه رو فراموش نمیکنه نگاه کردم دیدم هنوز پسره هست
+اگه کار دیگه ای نیست میتونی بری
# با اجازتون
ساعت ۸:۳۰ بود کارام هم تموم شده بود ا/ت ساعت ۹ کافه اش رو میبنده وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت ماشین و رفتم به دنبال ا/ت
*مکالمه ها*
*پوزش زمانی به وقتی که ا/ت رفت بالا تو اتاقش*
×فراموش نمیکنه
+چطوری میخواد فراموش کنه جلوی چشماش خود. کشی کرد
×هعی
رفتم بالا و لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین بعد چندمین ا/ت اومد شام خوردیم و رفتیم خوابیدیم
*پرش زمانی به فردا صبح*
ویو ادمین
وقتی ا/ت رفت داخل لیانا سریع اومد و ا/ت رو بغل کرد
×حالت خوبه؟
_ا..اره چیزی شده؟
×کلیپه رو
_اره دیدم مامان.... واسه.
×اره خوبی؟
_اهوم من میرم بالا
×باشه عزیزم برو
ا/ت رفت بالا و شروع کرد به آروم گریه کردن
بعد چندمین لباساش رو عوض کرد و درست و صورتش رو شست
و شامش رو خورد و رفت بالا و خوابید
ویو کوک
ساعت ۶ بیدار شدم و کارای لازمه رو کردم و رفتم پایین لیانا بیدار بود
+سلام
×سلام
که ا/ت اومد
با ا/ت به سمت کافه رفتیم
ا/ت واقعا دختر قویه و واسه همین ازش خوشم میادوقتی واسه اولین بار دیدمش فهمیدم چقدر قویه هعی... ولی حس میکنم احساسم اشتباهه مگه من چه احساسی به ا/ت دارم؟
ولش رسیدیم کافه ا/ت رفت و منم رفتم شرکت
ساعت ۱۲ جلسه داشتم تمام کارام رو کردم ساعت ۱۲ شد و رفتم تو اتاق جلسه خیلی خوب پیش رفت و قرارداد بستیم
بعد از اون دیگه نشستم به بقیه کارام رسیدم حدودا ساعت ۴ در اتاقم زده شد اجازه ی ورود دادم
+بله
#آقای جئون
+چی شده
#خوب یه کلیپ از دخترتون خیلی وایرال شده
+چی
سریع گوشیم رو چک کردم و که اون کلیپ رو دیدم و یه لبخندی زدم ا/ت هیچوقت اون لحظه رو فراموش نمیکنه نگاه کردم دیدم هنوز پسره هست
+اگه کار دیگه ای نیست میتونی بری
# با اجازتون
ساعت ۸:۳۰ بود کارام هم تموم شده بود ا/ت ساعت ۹ کافه اش رو میبنده وسایلم رو جمع کردم و رفتم سمت ماشین و رفتم به دنبال ا/ت
*مکالمه ها*
*پوزش زمانی به وقتی که ا/ت رفت بالا تو اتاقش*
×فراموش نمیکنه
+چطوری میخواد فراموش کنه جلوی چشماش خود. کشی کرد
×هعی
رفتم بالا و لباسم رو عوض کردم و رفتم پایین بعد چندمین ا/ت اومد شام خوردیم و رفتیم خوابیدیم
*پرش زمانی به فردا صبح*
۲۱.۵k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.