part⁷
part⁷
دست یونگی و کشیدم و بدو بدو رفتم جلوتر
یونگی.دستمو کشید گرمی دستاش پوستمو قلقلک میداد ولی تپش قلبم چی....اون چی بود
ا.ت. خب ...حالا....چیکار.....کنیم(نفس نفس زدن)
یونگی.بریم چیزی بخوریم
ا.ت.بریم
رفتیم سوپر مارکت و روی صندلی جلوی پنجره نشستیم یونگی دوتا نودل اورد و خواستم بخورمش که....
یونگی.وایستا داغه
چاپستیکشو از دستش گرفتم رشته های نودل و فوت کردم تا سرد بشه
ا.ت....موی مشکی و پوستی سفید اجزای صورتش بی نقص ترین حالت ممکن و داشتن اون چشم های خمار که با دیدنشون ضربان قلبم به اوجش میرسید ولی نه...نباید قلبم تنشی ایجاد کنه
یونگی.بیا الان بخور یکم سرد شدن
ا.ت.مم...ممنون
یونگی.
نودلمونو خوردیم و رفتیم بیرون
ا.ت. خب الان کجا بریم
یونگی.بزار از توی گوشیم ببینم کجاها این نزدیکی هاست
گوشیمو باز کردم که دیدم۴۷تا میس کال از طرف اعضاست
یونگی.ا.ت اعضا....
ا.ت. به منم زنگ زدم
یونگی.بهتر نیست برگردیم
ا.ت.بر گردیم
توی راه بودیم که بارون گرفت
یونگی. ا.ت بدو تا سریع ....
خواستم دستشو بگیرم که بدویم که از دستم در رفت و توی بارونت چرخید
ا.ت.شروع به رقصیدن کردم دو سال بود بارون و ندیده بودم نمیشد فرصت و از دست بدم
یونگی.
موهاش توی هوا و لبخندش که چشماش هم باهاش همراه بود موقعی که میرقصید انگار موهاش هم میرقصیدن این حس خوب .................................... دست هامو کشید و منو وادار به رقصیدن کرد
ا.ت. و یونگی همچو عاشقان در باران میرقصیدن صدای خنده ی انها تا اسمان خا ادامه داشت خنده ای که برای یونگی سال ها بود محو و فقط تصویری در ذهنش گنجانده شده بود این دخترک چه کرد با دل این پسرک،پسرک دلباخته او شده؟
ا.ت
با یونگی بعد از کلی خوشگذرونی برگرشتیم درو اروم باز کردیم فکر کردیم اعضا خوابن
یونگی.ا.ت اول بریم اشپز خونه گوشیم اونجاست با چراغ قوش بریم بالا(اروم)
ا.ت.بریم(آروم)
پاورچین پاورچین قدم برداشنیم که یکدفعه چراغ ها روشن شد و اعضا رو روبه روم دیدم
جین.چه عجب برگشتید( یک کوچولو عصبی)
ا.ت.خب ....
جیهوپ.چرا موش اب کشیده شدیییید
یونگی.اخه
نامجون.اخه و اما نداره برید سریع خودتونو خشک کنید فردا مصاحبه دارییییییم
ا.ت.مصا...مصاحبه
جین.قرار نبود اینقدر یهویی بگی...
سلام سلام
امشب پارت های زیادی میزارم شتید تا آخر این فیک گذاشتم اما به حمایت های شما هم نیاز دارم ممنون بیبیز
دست یونگی و کشیدم و بدو بدو رفتم جلوتر
یونگی.دستمو کشید گرمی دستاش پوستمو قلقلک میداد ولی تپش قلبم چی....اون چی بود
ا.ت. خب ...حالا....چیکار.....کنیم(نفس نفس زدن)
یونگی.بریم چیزی بخوریم
ا.ت.بریم
رفتیم سوپر مارکت و روی صندلی جلوی پنجره نشستیم یونگی دوتا نودل اورد و خواستم بخورمش که....
یونگی.وایستا داغه
چاپستیکشو از دستش گرفتم رشته های نودل و فوت کردم تا سرد بشه
ا.ت....موی مشکی و پوستی سفید اجزای صورتش بی نقص ترین حالت ممکن و داشتن اون چشم های خمار که با دیدنشون ضربان قلبم به اوجش میرسید ولی نه...نباید قلبم تنشی ایجاد کنه
یونگی.بیا الان بخور یکم سرد شدن
ا.ت.مم...ممنون
یونگی.
نودلمونو خوردیم و رفتیم بیرون
ا.ت. خب الان کجا بریم
یونگی.بزار از توی گوشیم ببینم کجاها این نزدیکی هاست
گوشیمو باز کردم که دیدم۴۷تا میس کال از طرف اعضاست
یونگی.ا.ت اعضا....
ا.ت. به منم زنگ زدم
یونگی.بهتر نیست برگردیم
ا.ت.بر گردیم
توی راه بودیم که بارون گرفت
یونگی. ا.ت بدو تا سریع ....
خواستم دستشو بگیرم که بدویم که از دستم در رفت و توی بارونت چرخید
ا.ت.شروع به رقصیدن کردم دو سال بود بارون و ندیده بودم نمیشد فرصت و از دست بدم
یونگی.
موهاش توی هوا و لبخندش که چشماش هم باهاش همراه بود موقعی که میرقصید انگار موهاش هم میرقصیدن این حس خوب .................................... دست هامو کشید و منو وادار به رقصیدن کرد
ا.ت. و یونگی همچو عاشقان در باران میرقصیدن صدای خنده ی انها تا اسمان خا ادامه داشت خنده ای که برای یونگی سال ها بود محو و فقط تصویری در ذهنش گنجانده شده بود این دخترک چه کرد با دل این پسرک،پسرک دلباخته او شده؟
ا.ت
با یونگی بعد از کلی خوشگذرونی برگرشتیم درو اروم باز کردیم فکر کردیم اعضا خوابن
یونگی.ا.ت اول بریم اشپز خونه گوشیم اونجاست با چراغ قوش بریم بالا(اروم)
ا.ت.بریم(آروم)
پاورچین پاورچین قدم برداشنیم که یکدفعه چراغ ها روشن شد و اعضا رو روبه روم دیدم
جین.چه عجب برگشتید( یک کوچولو عصبی)
ا.ت.خب ....
جیهوپ.چرا موش اب کشیده شدیییید
یونگی.اخه
نامجون.اخه و اما نداره برید سریع خودتونو خشک کنید فردا مصاحبه دارییییییم
ا.ت.مصا...مصاحبه
جین.قرار نبود اینقدر یهویی بگی...
سلام سلام
امشب پارت های زیادی میزارم شتید تا آخر این فیک گذاشتم اما به حمایت های شما هم نیاز دارم ممنون بیبیز
۱.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.