سناریووو

وقتی باهاشون تماس میگیری میگی ده دقیقه دیگه خونه م ( در حالی که خونه رو همراه بچه دوسالشون ترکوندن😐)


نامجون : (در حالی ک زیپ کاپشن بچه رو می‌کشه بالا میگه) تنها راه حل فرارخونه مادر بزرگه بابا جون


جین( در حالی که تو خونه میدوئه) : یا جد هندسااااام
در حالی ک بچه هم با پاهای کوچولوش دنبالش میدوئه


شوگا : بالشت و پتو شو بر میداره و میرن تو اتاق بچه درو قفل میکنن



جی هوپ: دو بمی میزنه تو سرش
بچه : بابایی چیتار تنیم
جی هوپ: میتونی الکی بگی مریضم بعد مامان حواسش پرت شه چطوره ؟
بچه: اینطوری ؟
زبونش رو در میاره و چشماشو می‌بنده
(بله نقشه شوم)


جیمین : وای وای شماره اجوما چند بود ؟
بچه : اون نمی‌رسه بابایی بیا ظرف ها یشور



تهیونگ: تو شک بود ک یادش نبود دارن ماهیتابه بازی می‌کنن
ک زارت بچه ی دونه میخوابونه تو سرش ک همونجا بیهوش میشه




جانگ کوک: میشینن دو تایی باب اسفنجی شونو میبینن چون کار از کار گذشته و دو تا بانی ها لم دادن و شیر موز میخورن


🖤🐧
دیدگاه ها (۳۲)

فیک: فصل دوم « فقط من، فقط تو »

فیک :فصل دوم «فقط من، فقط تو »

سناریووو

🌇I will stay with you from sunset to sunrise🌄

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط