رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم

رفتم که از دیـوانه بازی دست بردارم
تا اخم کردم مطمئن شد دوستش دارم

وا کرد درهای قفس را ... گفت : مختاری!!
ترجیح دادم دست روی دست بگـذارم...
دیدگاه ها (۱)

سایه ای دور و برت دیدم و حرفی نزدممات و مبهوت تو خشکیدم و حر...

اصلا همین حال وهمین روز وهمین ساعت!اصلنبه شبهای بدونِ بودنتل...

بی تو دنیای مرا بدجور غم برداشتهبعد تو حتی خدا دست از سرم بر...

هوا دلگیر استحالا فکرش را بکنپائیز هم هست..غروب جمعه هم هست....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط