تنهایی میشینم با ماه حرف میزنم
تنهایی میشینم با ماه حرف میزنم
و سعی میکنم بهت برسم
به این امید ک تو اون ور ماه باشی و با من حرف بزنی
یا من یه احمقم که تنهایی نشسته و داره با ماه حرف میزنه..
.
ماه هرروز مارو بهم نزدیک میکنه
ولی نمیتونم لمسش کنم..
بخاطر اینم خیلی دردناکه
تورو بگیرم نمیدمت، ولت نمیکنم عزیزم
.
یه روز برای ماه نامه طولانی ای نوشتم
هیچ چیز درخشان تر از تو نیست
با اینحال من یک شمع کوچک روشن کردم "به یاد تو"
توی این پارک تاریک یه پرنده بی نام و نشون داره آواز میخونه
تو کجایی؟! ..
و سعی میکنم بهت برسم
به این امید ک تو اون ور ماه باشی و با من حرف بزنی
یا من یه احمقم که تنهایی نشسته و داره با ماه حرف میزنه..
.
ماه هرروز مارو بهم نزدیک میکنه
ولی نمیتونم لمسش کنم..
بخاطر اینم خیلی دردناکه
تورو بگیرم نمیدمت، ولت نمیکنم عزیزم
.
یه روز برای ماه نامه طولانی ای نوشتم
هیچ چیز درخشان تر از تو نیست
با اینحال من یک شمع کوچک روشن کردم "به یاد تو"
توی این پارک تاریک یه پرنده بی نام و نشون داره آواز میخونه
تو کجایی؟! ..
۶.۲k
۳۰ آذر ۱۴۰۰