کاش فرو میشدم در بغض خاکستری واژه های سپید و میگذشتم

کاش فرو میشدم در بغض خاکستری واژه های سپید و میگذشتم از هفت خوان باران ، تا ورای زندگی جن زده من
آنجا که فقط ترانه می سرایند...

کاش می باریدم چون باران پائیزی بر برگهای زرد و خشکیده غزلها...

اگر مانده بودی در سایه های اطلسیهای حیاط راز بودن درخت پرتقال
و هبوط بهار نارنج را برایت فاش میکردم...

میگفتم که چرا درخت ازگیل حیاط در اوج قد کشیدنش خشکید...

کاش فرو میرفتم در نبودنت ...
دیدگاه ها (۱۰)

نسل های قبله ما ساعت ها در صف تلفن می موندن تا سه دقیقه توی...

میدونیم که دوستت دارم گفتن بهش تمومِ دردایِ نبودنشو تموم می...

یک جاهایی در زندگی هست که به آنها میگوییم تنگنا ...تنگنا د...

آخرش ما جنگیدیم و بازی یک طرفه را باختیم. باختیم به،خوب ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط